آن ماه مهر پیکر نامهربان ما
گفت ای بنطق طوطی شکّرستان ما
وقت سحر شدی به تماشای گل به باغ
شرمت نیامد از رخ چون گلستان ما
در باغ سرو را ز حیا پای در گلست
از اعتدال قدّ چو سرو روان ما
برگ بنفشه کز چمن آید نسیم او
تابیست از دو سنبل عنبر فشان ما
آب حیات کز ظلماتش نشان دهند
آبیست پیش کوثر آتش نشان ما
ماییم فتنه ای که در آخر زمان بود
ور نی کدام فتنه بود در زمان ما
بنمود چشم مست و به رمزم عتاب کرد
کاخر چنین بود غمت از ناتوان ما
در باغ وصل اگر نبود چون تو بلبلی
کم گیر پشه ای ز همای آشیان ما
می کرد در کرشمه به ابرو اشارتی
یعنی گمان مبر که کشد کس کمان ما
کس با میان ما نکند دست در کمر
الا کمر که حلقه شود بر میان ما
خواجو اگر چه در سر سودای ما رود
تا باشدش سری سر او وآستان ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و ظرافت گلها و باغ میپردازد و حسرت و افسوس خودش را ابراز میکند. او از چهرههای دوستداشتنی و دلربا صحبت میکند و به تماشای گلها در باغ اشاره کرده و از اینکه زمان خوشیها و وصال دور است، غمگین است. شاعر با استفاده از تمثیلها و تشبیهات زیبا، به عشق و دلتنگیهای خود نسبت به معشوق اشاره میکند و حسرت روزهای عاشقانه را در دل دارد. در نهایت، او از کوششی که برای رسیدن به وصال انجام میدهد، میگوید و به امید دیدار دوبارهی معشوقش مشغول است.
هوش مصنوعی: آن ماه مهر، که به زیبایی و دلنوازی مشهور است و به نوعی به ما بیمحبتی کرده، به ما گفت: ای طوطی که به شیرینی و لطافت صحبت میکنی، چه خبر از دنیای ما؟
هوش مصنوعی: در وقت سحر، وقتی که به تماشای گلها در باغ میرفتی، از زیباییات خجالت نکشیدی، درست مانند گلهایی که در گلستان ما هستند.
هوش مصنوعی: در باغ، سرو به خاطر حیا در گلها قدم گذاشته است و قد بلندش مانند سرو، به زیبایی در حال نرمی و لطافت است.
هوش مصنوعی: نسیمی که از چمن میوزد، برگی از بنفشه را به همراه میآورد، و آن برگ نشان دهنده لطافت و زیبایی دو سنبل معطر ماست.
هوش مصنوعی: آب حیات که از تاریکیها برمیخیزد، آبی است که در مقابل کوثر، آتش را خاموش میکند.
هوش مصنوعی: ما خود فتنه ای هستیم که در آخرالزمان رخ داده است، و اگر این فتنه نبود، چه فتنه دیگری در زمان ما وجود داشت؟
هوش مصنوعی: چشم زیبا و شرابی تو به من نگاه کرد و با نگاهی ملتمس مرا سرزنش کرد که چرا اینقدر ناتوانم در برابر درد و غم تو.
هوش مصنوعی: اگر در باغ عشق تو نباشی، مانند بلبلانی که کم مییابند، من هم تنها در این آشیان میمانم و از دوری دوش به دوش غم، پوچ و بیصدا احساس تنهایی میکنم.
هوش مصنوعی: او با طرز خاصی ابروانش را بالا میبرد و اشارهای میکند، بنابراین گمان نکن که کسی میتواند با کمانش تیراندازی کند.
هوش مصنوعی: هیچکس در میان ما جز کمر ما حق ندارد به دیگران دست بزند، به جز کمر که باید حلقهوار دور ما باشد.
هوش مصنوعی: خواجو اگر چه در دلش آرزوی ما را دارد و به دنبال ماست، اما تا زمانی که او در سرش مشغلههایی دارد، همواره به ما نیز توجه خواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جاه تو از نوایب گیتی امان ما
جان تو در امان و فدای تو جان ما
از حد گذشت قصه درد نهان ما
ترسم که ناله فاش کند راز جان ما
جایی رسید ناله که از آسمان گذشت
با او بهیچ جا نرسید این فغان ما
ما گم شدیم در طلب حی لایموت
[...]
از حد گذشت حالت جوع نهان ما
ترسم که ضعف فاش کند راز جان ما
می گفت قلیه با دل بریان برنج را
غافل مشو ز گریه و آه و فغان ما
سرگشته ایم در طلب گرده و عسل
[...]
ای حیرت صفات تو بند زبان ما
انگشت حیرت است زبان در دهان ما
جان میدهد نشان که تو در دل نشستهای
زان دلنشین بود سخن دل نشان ما
ما ذرهایم و ذات تو خورشید قدر و شأن
[...]
زد خیمه شاه عشق بصحرای جان ما
ویران شد از سپاه غمش خان و مان ما
از دست جور عشق خرابست ملک جان
برآسمان شد از ستمش الامان ما
ز آهم نگرکه خلق بفریاد آمدند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.