نکویی گرد بادست این که بر من خاک میبارد
سرود ناله من خاک را در رقص میبارد
چه حاجت من بگویم عذر رسوایی تو رخ بنما
ترا هرکس که میبیند مرا معذور میدارد
به آزار دل زارم مشو مایل که در شبها
به آه و ناله طبع نازنینت را نیازارد
تو آتشپاره من خار و خس قرب تو چون خواهم
چه رنجم از رقیب گر مرا پیش تو نگذارد
دلم تا زنده باشد کار او این بس که هردم جان
ز لبهای تو بستاند به چشمان تو بسپارد
نمیدانم چه بختست این که دل در مزرع هستی
ندارد بهره غیر از تأسف هرچه میکارد
فضولی گرد کویش میکند شب تا سحر افغان
به امیدی که او را از سگان خویش بشمارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی کز راز این دولاب پیروزه خبر دارد
به خواب و خور چو خر عمر عزیز خویش نگذارد
جز آن نادان که ننگ جهل زیر پی سپر کردش
کسی خود را به کام اژدهای مست نسپارد
خردمندا، چه مشغولی بدین انبار بیحاصل؟
[...]
بتی دارم که یک ساعت مرا بیغم بنگذارد
غمی کز وی دلم بیند فتوح عمر پندارد
نصیحتگو مرا گوید که برکن دل ز عشق او
نمیداند که عشق او رگی با جان من دارد
دلم چون آبله دارد دگر عشق فدا بر کف
[...]
مه روزه رسید و آفتابم روزه می دارد
چه سود از روزه کز گرمی جهانی را بیازارد
به دندان روزه را رخنه کند، پس از لب شیرین
لبالب رخنه های روزه زان شکر به بار آرد
دهانش را که بوی مشک می آید گه روزه
[...]
من رنجور را امید وصلش زنده میدارد
وگر نه درد هجرانت مرا یک لحظه نگذارد
نگردد شام من روشن، نمیرد سوز دل، گرچه
ز آهم میجهد برق و ز چشمم سیل میبارد
مرا چون سرمه زیر پای خود سوده است آن دلبر
[...]
چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد
صراحی گریه خونین ز رشکش در گلو آرد
عجب جاییست کوی تو که بهر محنت عاشق
زمینش خار غم روید هوایش خون دل بارد
سمندت خاک پای خویشتن مفروش گو ارزان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.