زان پرده میگشاید دل بند نازنینم
تا در نظر نیاید زیبا نگار چینم
دانی به عالم عشق بهر چه بینظیرم
وقتی اگر ببینی معشوق بیقرینم
گفتم نظر بدوزم تا بی دلم نخوانند
پیشی گرفت عشقش بر عقل پیش بینم
ای خسرو ملاحت در من نظر مپوشان
زیرا که خرمنت را درویش خوشه چینم
بالای خود میارا کز پا فتاده عقلم
رخسار خو بپوشان کز دست رفت دینم
هر چند آستینت در دست من نیفتاد
لیکن بر آستانت فرسوده شد جبینم
تا بر درت گذشتم، آسوده از بهشتم
تا با تو دوست گشتم، فارغ ز حور عینم
گر بخت خفتهٔ من از خواب ناز خیزد
هم با تو میکشم می، هم با تو مینشینم
چون جم مرا فروغی از اهرمن چه پروا
تا اسم اعظم دوست نقش است بر نگینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از من مکن جدائی ای یار نازنینم
کز دوری تو جانا، با درد دل قرینم
دامن چه میفشانی از من که خاک راهم
از من چه میکشی پا، من کمتر از زمینم
من ذرهام ولیکن سودای مهر دارم
[...]
آن سالکم که با خضر هرچند هم نشینم
سرگشته همچو پرگار در گام اولینم
از بیم دید و وا دید بگریزم از عدم هم
گر بعد مرگ بیند در خواب همنشینم
دایم زهمت فقر خرجم ز دخل بیش است
[...]
چون چشم آبگینه، هر چند پاک بینم
در پرده خجالت، زان روی شرمگینم
از زلف مشکبویان مغزم شود پریشان
تا ریشه کرد در دل آن خط عنبرینم
یک برگ کاه ایشان بی کوه منتی نیست
[...]
بی دستگاهیی بود چون شمع در کمینم
پیشانی عرق ریز برداشت آستینم
بی قدریم برآورد همقدر آتش خس
بر خیزم از سر خویش تا زیر پا نشینم
آزادگان ازین باغ با صد طرب گذشتند
[...]
تا با کمان ابرو بنشست در کمینم
در خون خویش بنشاند از تیر دلنشینم
هم طرهاش بهم زد طومار صبر و تابم
هم غمزهاش ز جا کند بنیاد عقل و دینم
گاهی به دل کند جا، گاهی به دیده ما را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.