به دیر و حرم، فارغ از کفر و دینم
نه در بند آنم، نه در قید اینم
بهشت آیتی از رخ دل فروزش
سقر شعلهای از دم آتشینم
من امروز در عالم عشق شاهم
سپاه بلا از یسار و یمینم
سلیمانیم داد لعل لب او
جهان شد سراسر به زیر نگینم
چنان اشک من ریخت بر آستانش
که پر شد ز گوهر همه آستینم
چنان مضطرب حالم از چین زلفش
که گاهی به ماچین و گاهی به چینم
نظر کن که با صد هزاران کرامت
گرفتار آن چشم سحرآفرینم
تو در خنده شیرین دور زمانی
من از گریه فرهاد روی زمینم
تو در حسن لیلای خرگه نشینی
من از عشق مجنون صحرانشینم
تو از غایت دلبری، بینظیری
من از دولت عاشقی، بیقرینم
من ار سخت بستم کمر را به مهرت
تو هم تنگ بستی میان را به کینم
رسانید عشقم به جایی فروغی
که فارغ ز سودای شک و یقینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر درباره عشق و درد و شوق میپردازد. شاعر خود را در حالتی فراتر از تعصبات دینی و دنیوی توصیف میکند و از بهشت و آتش به عنوان نمادهای عشق و تضاد استفاده میکند. او خود را شاه عشق میداند و از تسلط عشق بر زندگیاش میگوید. عشق او به معشوق چنان عمیق است که به سادگی حیران و نگران شده و او را به گریه میاندازد. شاعر تضادهای عاطفی را به تصویر میکشد: در حالی که معشوق در خوشی و آرامش است، او در غم و فراق معشوق به سر میبرد. او در نهایت به نقطهای میرسد که عشقش از هرگونه تردید کنار گذاشته میشود و به وضوح بر او حاکم میگردد.
هوش مصنوعی: من به معبد و اماکن سیاسی بیتوجه هستم و نه به مذهب اهمیت میدهم و نه به بیدینی. نه به این اعتقادات وابستهام و نه به آنها گرفتار.
هوش مصنوعی: بهشت نشانهای است از زیبایی دل من، و جهنم تنها شعلهای است که از آتش درونم زبانه میکشد.
هوش مصنوعی: امروز در دنیای عشق، احساس میکنم که قدرت دارم و مشکلات و دشواریها از هر سو به من حمله ور شدهاند.
هوش مصنوعی: من همانند سلیمان هستم که با لبخند زیبای او دنیا به زیر نگین من قرار گرفت.
هوش مصنوعی: اشکهای من به حدی بر درگاه او ریخت که همه آستینم پر از جواهر شد.
هوش مصنوعی: حال من به شدت ناپایدار و مضطرب است، به طوری که گاهی برای بوسیدن موهایش به این سو و آن سو میروم و گاهی هم خودم را به آمادهباش میآورم.
هوش مصنوعی: به آن چشم جادوگر که پر از زیبایی و魅魅 است، با صدها لطف و محبت، اسیر شدهام.
هوش مصنوعی: تو با خندهی شیرینت دور از زمانم هستی، در حالی که من مانند فرهاد بر روی زمین در حال گریه کردنم.
هوش مصنوعی: تو در زیبایی لیلا زندگی میکنی و من به خاطر عشق مجنون در صحرا به سر میبرم.
هوش مصنوعی: تو به خاطر زیبایی و جذابیت بینظیری، و من به خاطر سعادت و خوشبختی عاشق بودنم، هیچ همتایی ندارم.
هوش مصنوعی: اگر من به خاطر محبت تو خودم را تحت فشار قرار دادهام، تو نیز با کینهات این وضعیت را برای خودت سخت کردهای.
هوش مصنوعی: عشقم را به جایی رساند که از همه تردیدها و یقینها آزاد شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.