آن سالکم که با خضر هرچند هم نشینم
سرگشته همچو پرگار در گام اولینم
از بیم دید و وا دید بگریزم از عدم هم
گر بعد مرگ بیند در خواب همنشینم
دایم زهمت فقر خرجم ز دخل بیش است
خرمن بمور بخشم با آنکه خوشه چینم
آزار ما تلافی از آسمان ندارد
بیمرهم است زخمم هم طالع نگینم
ظاهر بباطن من یکرنگ گشته در عشق
چون شمع می گدازد با دست آستینم
امید رستگاری ز آغاز کار پیداست
در خانه کمانست صیاد در کمینم
این سرنوشت بد هم دایم بکس نماند
سیلاب اشک شوید آخر خط جبینم
شیرین زبانی من دام عوام نبود
جوش مگس کند زهر در دیده انگبینم
دایم کلیم دوران در پستیم ندارد
شاید که قدردانی بردارد از زمینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و درونی شاعر است که تلاش میکند از تجربیات زندگی و معنای آنها سخن بگوید. شاعر خود را در حال گامبرداشتن در مسیری ناشناخته و پر از چالشها توصیف میکند و به احساسات درد و رنج ناشی از فقر و شکست اشاره میکند. او همچنین به عشق و امید رستگاری میپردازد و بیان میکند که در دلش آرزوی بهبود و تغییر سرنوشت دارد. در نهایت، شاعر به تضاد بین ظاهر و باطن خود اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که در این میان، تنها امید و تلاش اوست که میتواند به او کمک کند تا از مشکلات عبور کند.
هوش مصنوعی: من در مسیری هستم که حتی اگر با خضر هم در کنار باشم، هنوز در اولین قدم خود سردرگم و ناآگاه هستم.
هوش مصنوعی: از ترس اینکه مبادا روزی مرا نبیند، حتی از عدم و نیستی نیز میگریزم، اگر بعد از مرگ در خواب او را ببینم و در کنار او باشم.
هوش مصنوعی: همیشه به خاطر تلاش و زحمتی که میکشم، هزینههایم بیشتر از درآمدم است. با این حال، حتی اگر خودم هم کشاورز هستم و خوشه میچینم، باز هم آمادهام که محصولم را به دیگران ببخشم.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که آزار و ناراحتیهایی که به ما میرسد، نمیتواند جبرانپذیر باشد و درد و زخمهایی که داریم، ناشی از تقدیر و سرنوشتی است که به ما تعلق دارد. به عبارت دیگر، نویسنده احساس میکند که این زخمها و مشکلات جزو سرنوشت اوست و نمیتواند به آسانی اهل تسکین باشد.
هوش مصنوعی: در عشق، باطن و ظاهر من به یک شکل درآمده است، مانند شمعی که در آتش ذوب میشود و با آستینم آن را لمس میکنم.
هوش مصنوعی: امید به نیکبختی از ابتدای کار نمایان است؛ زیرا من در خانه در کمین هستم و مانند صیاد آماده شکارم.
هوش مصنوعی: سرنوشت سخت و تلخ همیشه باقی نمیماند. در نهایت، اشکهایم سیلابی را میسازد که تمام نگرانیها و دردهای من را شستشو میدهد و به آرامش میرساند.
هوش مصنوعی: زبان شیرین من فریب مردم عادی نیست؛ مانند مگسی که زهر را در عسل میآورد، من هم در چشم عسل خود چیزهای تلخ نمیگذارم.
هوش مصنوعی: همیشه در آغوش زمین هستم و دلم میخواهد شاید روزی به من ارزش و توجهی معطوف شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از من مکن جدائی ای یار نازنینم
کز دوری تو جانا، با درد دل قرینم
دامن چه میفشانی از من که خاک راهم
از من چه میکشی پا، من کمتر از زمینم
من ذرهام ولیکن سودای مهر دارم
[...]
چون چشم آبگینه، هر چند پاک بینم
در پرده خجالت، زان روی شرمگینم
از زلف مشکبویان مغزم شود پریشان
تا ریشه کرد در دل آن خط عنبرینم
یک برگ کاه ایشان بی کوه منتی نیست
[...]
بی دستگاهیی بود چون شمع در کمینم
پیشانی عرق ریز برداشت آستینم
بی قدریم برآورد همقدر آتش خس
بر خیزم از سر خویش تا زیر پا نشینم
آزادگان ازین باغ با صد طرب گذشتند
[...]
زان پرده میگشاید دل بند نازنینم
تا در نظر نیاید زیبا نگار چینم
دانی به عالم عشق بهر چه بینظیرم
وقتی اگر ببینی معشوق بیقرینم
گفتم نظر بدوزم تا بی دلم نخوانند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.