دوش از لب نوشش سخنی چند شنیدم
کز نوش لبان رشتهٔ پیوند بریدم
چندی به هوس بر در هر خانه نشستم
عمری به طلب بر سر هر کوچه دویدم
بر دامن او بند نشد دست مرادم
بر عارض او باز نشد چشم امیدم
زان غنچهٔ سیراب چه خون ها که نخوردم
زان گلبن نو خیز چه گل ها که نچیدم
هر پرده که جان بر رخ او بست فکندم
هر جامه که دل در غم او دوخت، دریدم
از شیشهٔ مقصود گلابی نگرفتم
وز ساغر امید شرابی نچشیدم
کی بود که جان در ره محبوب ندادم
کی بود که رنج از پی مطلوب ندیدم
بی کشمکش دام به باغی نگذشتم
بی واسطهٔ رنج به گنجی نرسیدم
در خانهٔ دل جز تو کسی را ننشاندم
از خیل بتان جز تو کسی را نگزیدم
جز خون دل از دیده سرشکی نفشاندم
جز آن غم از سینه فروغی نکشیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عاشقانه و تلخیهای عشق میپردازد. او از ناامیدیها و رنجهایی که در راه عشق کشیده، صحبت میکند و به مصایب و تلاشهایش برای رسیدن به معشوق اشاره دارد. او به ناکامی در برآورده کردن آرزوها و برقراری پیوند عاطفی با محبوبش اشاره میکند و میگوید که در زندگیاش جز عشق و محبت به معشوق چیز دیگری وجود نداشته است. در نهایت، شاعر به شدت از درد و غم عشق سخن میگوید و به بیپایانی این رنجها اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: شب گذشته از لبان او جملاتی شنیدم که باعث شد ارتباط من با او قطع شود.
هوش مصنوعی: مدتی را با آرزو و اشتیاق در هر خانهای منتظر نشستم و سالها برای پیدا کردن آنچه میخواستم در هر کوچه به دنبال آن دویدم.
هوش مصنوعی: من نتوانستم به خواستهام به او دست یابم و چشم امیدم به او باز نشد.
هوش مصنوعی: از آن غنچهی سیراب چه زحمات و غصهها که متحمل شدم و از آن باغ جدید چه گلها که نتوانستم بچینم.
هوش مصنوعی: هر بار که جانم را به زیبایی او اختصاص دادم، هر لباسی را که از عشقش برای دل خود دوخته بودم، پاره کردم.
هوش مصنوعی: من از شیشهای که به دنبال هدفم بود، گلابی نگرفتم و از جام امید هم نوشیدنی نچشیدم.
هوش مصنوعی: چه کسی بود که جانش را در راه محبوب نداد؟ و چه کسی بود که برای رسیدن به خواستهاش رنجی ندید؟
هوش مصنوعی: بدون تلاش و بدون زحمت، به جایی نرسیدم و به راحتی به اهدافم دست نیافتم.
هوش مصنوعی: در دل من هیچکس جز تو جایی ندارد و از میان تمام زیباییها و معشوقان، فقط تو را انتخاب کردهام.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از چشمم ریخته، اشک دل است و جز این غم، هیچ شعلهای از سینهام خارج نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن چیست که من از تو و عشق تو ندیدم
وان چیست که در هجر تو از تو نشنیدم
احسنت چنین کن همه خون دل من خور
کاخر بگزافت ز جهان بر نگزیدم
رفتی و بر دشمن من خوش بنشستی
[...]
گفتم که فروغی ز لب لعل تو دیدم
گفتا رقم دلشدگان بر تو کشیدم
گفتم خبرت هست که خون می شودم دل
گفتا ز می خون دلت نیز شنیدم
گفتم که دل از عشق تو بی صبر و قراراست
[...]
روزی بسر کوی خرابات رسیدم
در کوی خرابات یکی مغبچه دیدم
از چشم بشد ظلمت و سرچشمه ی خضرم
چون در خط سبز و لب لعلش نگریدم
نقش دو جهان محو شد از لوح ضمیرم
[...]
نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم
چون روی نمودی به از آنی که شنیدم
ازمن مبر ای دوست که بی صحبت تو عمر
بادیست که ازوی به جز از گرد ندیدم
شمشیر مکن تیز بخون من مسکین
[...]
تا زلف تو برداشتم و روی تو دیدم
در وصف نیامد که چه دیدم، چه کشیدم
جانم شب هجر تو چو ساغر به شب آمد
وز لعل تو یک روز به کامی نرسیدم
بادا شبِ تو خوش که من بی سر و بی پای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.