گنجور

 
فروغی بسطامی

دوش از لب نوشش سخنی چند شنیدم

کز نوش لبان رشتهٔ پیوند بریدم

چندی به هوس بر در هر خانه نشستم

عمری به طلب بر سر هر کوچه دویدم

بر دامن او بند نشد دست مرادم

بر عارض او باز نشد چشم امیدم

زان غنچهٔ سیراب چه خون ها که نخوردم

زان گلبن نو خیز چه گل ها که نچیدم

هر پرده که جان بر رخ او بست فکندم

هر جامه که دل در غم او دوخت، دریدم

از شیشهٔ مقصود گلابی نگرفتم

وز ساغر امید شرابی نچشیدم

کی بود که جان در ره محبوب ندادم

کی بود که رنج از پی مطلوب ندیدم

بی کشمکش دام به باغی نگذشتم

بی واسطهٔ رنج به گنجی نرسیدم

در خانهٔ دل جز تو کسی را ننشاندم

از خیل بتان جز تو کسی را نگزیدم

جز خون دل از دیده سرشکی نفشاندم

جز آن غم از سینه فروغی نکشیدم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جمال‌الدین عبدالرزاق

آن چیست که من از تو و عشق تو ندیدم

وان چیست که در هجر تو از تو نشنیدم

احسنت چنین کن همه خون دل من خور

کاخر بگزافت ز جهان بر نگزیدم

رفتی و بر دشمن من خوش بنشستی

[...]

امامی هروی

گفتم که فروغی ز لب لعل تو دیدم

گفتا رقم دلشدگان بر تو کشیدم

گفتم خبرت هست که خون می شودم دل

گفتا ز می خون دلت نیز شنیدم

گفتم که دل از عشق تو بی صبر و قراراست

[...]

خواجوی کرمانی

روزی بسر کوی خرابات رسیدم

در کوی خرابات یکی مغبچه دیدم

از چشم بشد ظلمت و سرچشمه ی خضرم

چون در خط سبز و لب لعلش نگریدم

نقش دو جهان محو شد از لوح ضمیرم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
سیف فرغانی

نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم

چون روی نمودی به از آنی که شنیدم

ازمن مبر ای دوست که بی صحبت تو عمر

بادیست که ازوی به جز از گرد ندیدم

شمشیر مکن تیز بخون من مسکین

[...]

ناصر بخارایی

تا زلف تو برداشتم و روی تو دیدم

در وصف نیامد که چه دیدم، چه کشیدم

جانم شب هجر تو چو ساغر به شب آمد

وز لعل تو یک روز به کامی نرسیدم

بادا شبِ تو خوش که من بی سر و بی پای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه