گنجور

 
فروغی بسطامی

در عالم عشق تو نه کفر است و نه اسلام

عشاق تو فارغ ز پرستیدن اصنام

آن جا که جمال تو نه تغییر و نه تبدیل

وان جا که وجود تو نه آغاز و نه انجام

در مژده گذر کن که دمی در بدنش روح

بر زنده نظر کن که بری از دلش آرام

سرمایه آمالی و بخشندهٔ احوال

دیباچهٔ ارواحی و شیرازهٔ اجسام

هم قبلهٔ عشاقی و هم کعبهٔ مشتاق

هم شورش آفاقی و هم فتنهٔ ایام

دل‌های مجرد همه در چنبر آن زلف

مرغان بهشتی همه در حلقهٔ آن دام

یک میکده می خوردم از آن لعل می‌آلود

یک باغچه گل چیدم از آن عارض گلفام

ما را نه غم طعن و نه اندیشهٔ ناموس

مستان تو آسوده هم از ننگ و هم از نام

تا زیب بناگوش تو شد طرهٔ مشکین

هرگز خبرم نیست نه از صبح و نه از شام

هیچ از لب و چشم تو قناعت نتوان کرد

یارب چه نهادند در این شکر و بادام

بگذار ببوسد لب نوش تو فروغی

زان پیش که جان را بنهد بر سر این کام

 
 
 
قطران تبریزی

ای آنکه ترا بوده بر اندام جهان دام

چون بست ترا دست جهان دام بر اندام

ز آن پس که همی گام بکام تو زدی چرخ

چون داد به ناکام ترا چرخ زدن گام

ایام همه عالم از ایام تو خوش بود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

ای نام تو بخشیده بخشنده اقسام

اقسام مکارم را بخشی است از آن نام

از امر تو و نهی تو گردون و زمانه

یکسو نکشد گردن و بیرون ننهد گام

بی قوت رای تو خرد نیست مگر سست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای طلعت میمون تو سر چشمه اجرام

وی عهد همایون تو سر دفتر ایام

ای خاتم تو دایره نقطه عصمت

وی مسند تو مردمک دیده اسلام

داغی شده برران فلک صاعد مسعود

[...]

حمیدالدین بلخی

امروز چنانی که غلام تو توان بود

در بند خم حلقه دام تو توان بود

چون باد صبا عاشق زلف تو توان شد

چون خاک زمین بنده گام تو توان بود

بر آهن تفتیده و در آتش سوزان

[...]

ادیب صابر

بستد ز من آن پسته دهن دل به دو بادام

از پسته و بادام که سازد به از او دام

چون پسته گشادم دهن اندر صفت او

باشد که به من بگذرد آن چشم چو بادام

تا ننگرد این دیده در آن روی چو خورشید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه