ز داغ لاله چشم آمد به داغم
ز بوی گل پریشان شد دماغم
گل امید از بالندگیها
نگنجد تنگ در آغوش باغم
چه خصمی بود بادردم دوا را
که مرهم شد سَبَل در چشم داغم
درین گمگشتگی ترسم که گیرند
ز آواز پر عنقا سراغم
شبم پروانه بلبل بود در بزم
که کرد این روغن گل در چراغم؟
تو دیر آیی و ترسم بادة عمر
نمیباقی نماند در ایاغم
چه منت از هما فیّاض کز بخت
به سر بس سایبان پرِّ زاغم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدین بیروغنی مغز دماغم
غم دل بین که سوزد چون چراغم
پدر گفتش که ای چشم و چراغم
چو از گریه بپالودی دماغم
ز زلفت بو نمی یابد دماغم
به خون دیده می سوزد چراغم
مرا در دل بُد این پیکان هجران
نهادی از جفا بر سینه داغم
چو شادی از وصالش نیست ما را
[...]
بخندان از لب آن غنچه باغم
وز این گل عطر پرور کن دماغم
خوشم با داغ دل کز سوز داغم
همه بوی تو آید بر دماغم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.