ای من غریب کوی تو از کوی تو بر من عسس
حیلت چه سازم تا مگر با تو برآرم یک نفس
گر من به کویت بگذرم بر آب و آتش بسترم
ترسم ز خصمت چون پرم گیتی بود بر من قفس
در جستنش روز و شبان گشتم قرین اندهان
پایم ببوسد این جهان گر بر تو یابم دسترس
از عشق تو قارون منم غرقه در آب و خون منم
لیلی تویی مجنون منم در کار تو بسته هوس
آن شب که ما پنهان دو تن سازیم حالی ز انجمن
باشیم در یک پیرهن ما را کجا گیرد عسس
خواهی همی دیدن چنین با تو بوم دایم قرین
بینم ز بخت همنشین وصلت ز پیش و هجر پس
چون در کنار آرم ترا از دست نگذارم ترا
چون جان و دل دارم ترا این آرزویم نیست بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی عشق و longing خود را نسبت به معشوقش بیان میکند. او از دشواریها و حسرتهایش در دوری از معشوق صحبت میکند و به عواطف عمیق خود اشاره دارد. شاعر در جستجوی معشوق است و با بیقراری و امیدواری شب و روز را میگذراند. او مانند مجنون عاشق لیلی است و به شدت تحت تأثیر عشق خود قرار دارد. شاعر به پیوند عمیق میان خود و معشوقش اشاره میکند و آرزو دارد هرگز او را رها نکند. در نهایت، عواطف او مملو از امید و یأس است و خواستههایش از عشق به اوست.
هوش مصنوعی: ای دل lonely من در کوی تو، از آنجا که پاسبانان ترفندهای خود را به کار میگیرند، چه تدبیری میتوانم بیندیشم تا شاید بتوانم لحظهای با تو باشم؟
هوش مصنوعی: اگر من به سمت تو بروم و بر آب و آتش بگذرم، ترس من از خصومت توست، چرا که دنیا برای من مانند قفس میشود.
هوش مصنوعی: در پی او گشتم روز و شب، پنهانی پایم را میبوسد این دنیا اگر به تو دسترسی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که من مانند قارون در مشکلات و دردها غرق شوم. تو لیلی من هستی و من مجنون تو. به خاطر عشق تو، دل به تو بستهام و در آرزوهای تو غرق شدهام.
هوش مصنوعی: شبی که ما به طور مخفیانه با هم باشیم و حالتی شاد و صمیمی از زندگی اجتماعی داشته باشیم، در یک لباس مشترک به سر ببریم، نگهبان چه جایی میتواند ما را پیدا کند؟
هوش مصنوعی: اگر میخواهی همیشه مثل این را با خود ببینی، من از سرنوشت میبینم که در کنار تو هستم؛ خوشی و وصالت را در جلو و جدایی را در پشت سر.
هوش مصنوعی: هرگاه در کنار تو باشم، هرگز تو را از دست نخواهم داد. تو را همانند جان و دل خودم میدانم و این تنها آرزوی من نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای من غلام روی تو تا در تنم باشد نفس
درمان من در دست توست آخر مرا فریاد رس
در داستان عشق تو پیدا نشان عشق تو
در کاروان عشق تو عالم پر از بانگ جرس
نیکو بشناسم ز زشت در عشقت ای حوراسرشت
[...]
بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس
ور پایبندی همچو من فریاد میخوان از قفس
گیرند مردم دوستان نامهربان و مهربان
هر روز خاطر با یکی ما خود یکی داریم و بس
محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان
[...]
چون من ندارم جز تو کس جز تو ندارم هیچکس
فریاد خوانم بر درت آخر به فریادم برس
آشفته ام چون موی تو بر آرزوی روی تو
سرگشته ام در کوی تو بر تو ندارم دست رس
گفتم ز لعلت خسته ام یک شربت آبی ده مرا
[...]
رحمش نمیآید به من چندانکه میسوزم نفس
من تنگتر سازم نفس او تنگتر سازد قفس
من خود فتادم از نفس، یکم دم نگفتی ناله بس
مردم من ای فریادرس، فریادرس، فریادرس
در هجر آن روی چو مه و زیاد آن زلف سیه
[...]
کی در بهاران دیده ای بلبل فرو بندد نفس
یا در میان کاروان بی غلغله ماند جرس
پائی بدامان میکشم در دیده افغان میکشم
فریاد پنهان میکشم چون نیستم فریادرس
دیگر بیاد گلستان بیجا بود آه و فغان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.