گنجور

 
فنودی

ای صنم دانی شب هجران چه بر ما می‌رود؟

آهم از افلاک چون اشکم به دریا می‌رود

ای طبیب از سر برو بیهوده بهبودم مخواه

جان من دلبر گرفت امروز و فردا می‌رود

دانهٔ خال سیاهش رهزن دین و دل است

کز کف پرهیزگاران نقد تقوی می‌رود

آنکه اندر خانه دارد سرو قد گلرخی

گر به بستان می‌رود بالله که بی‌جا می‌رود

دامن همت نیالایم به عصیان گرچه دل

در پی خوبانِ مه‌رو بی‌مهابا می‌رود

من که اهل وجد و حالم ترک آن رخ چون کنم؟

زاهد افسرده را پای دل از جا می‌رود

سرو بستان پا به گل از خجلت رفتار اوست

با جمال یوسفی، بنگر چه زیبا می‌رود

 
 
 
کاشی‌چینی - بازی جورچین ایرانی
خیالی بخارایی

گرچه هردم سیل اشک ما به دریا می‌رود

خوشدلم از جانب او هرچه بر ما می‌رود

گفتمش ای دیده این گوهرفشانی تا به کی

گفت می‌رانیم در ایّام او تا می‌رود

سرو قدّا بر حذر باش و خرامان کم خرام

[...]

اهلی شیرازی

جان هلاک از شوق و یار از دیه ما می‌رود

تشنه مردم چشمه حیوان به صحرا می‌رود

گرد و دین در فراقش از ملاحت سوخت سوخت

یار من یا رب سلامت باد هرجا می‌رود

در دو عالم هر کجا صیدی بود نخجیر اوست

[...]

نظیری نیشابوری

می‌روم جایی که غم آنجا ز دل‌ها می‌رود

ناله از هرجا که می‌خیزد به آنجا می‌رود

بعد جان دادن به دنبال اجل بینم چنانک

گوییا صد یوسف از پیش زلیخا می‌رود

تحفه رضوان اگر بر کف ندارم دور نیست

[...]

کلیم

نه به می گرد کدورت از دل ما می‌رود

غم ازین ویرانه هم از تنگی جا می‌رود

بر میان نازکت اندیشه نتواند گذشت

راه باریکست پایش ناگه از جا می‌رود

این قدر باید به می دل‌بستگی، رشکست رشک

[...]

صائب

صورت شیرین اگر از لوح خارا می‌رود

از دل سنگین ما نقش تمنا می‌رود

می‌دود مجنون به زور عشق بر گرد جهان

آب دارد قوت از سرچشمه هرجا می‌رود

برنمی‌آید غرور حسن با تمکین عشق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه