ای صنم دانی شب هجران چه بر ما میرود؟
آهم از افلاک چون اشکم به دریا میرود
ای طبیب از سر برو بیهوده بهبودم مخواه
جان من دلبر گرفت امروز و فردا میرود
دانهٔ خال سیاهش رهزن دین و دل است
کز کف پرهیزگاران نقد تقوی میرود
آنکه اندر خانه دارد سرو قد گلرخی
گر به بستان میرود بالله که بیجا میرود
دامن همت نیالایم به عصیان گرچه دل
در پی خوبانِ مهرو بیمهابا میرود
من که اهل وجد و حالم ترک آن رخ چون کنم؟
زاهد افسرده را پای دل از جا میرود
سرو بستان پا به گل از خجلت رفتار اوست
با جمال یوسفی، بنگر چه زیبا میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.