عجب مدار فتادم اگر به ملک فنود
مراز دفتر تقدیر سرنوشت این بود
صلاح کار دگر از من خراب مجو
که از طراز وجودم نه تار ماند نه پود
به خصم چهره ی زردم ز غم گواهی داد
به آستین چو کنم پاک چشم خون آلود
زبان من که کلید در حقایق بود
بیست چرخ ستمگر چو باب کینه گشود
کنون خموش نشستم که خصم بدرفتار
چو دید شهد بیانم به کینه اش افزود
مرا سریست سراسر خراب از محنت
مرا دلیست گدازان ز نار غم چون عود
نگار خویش چو دیدم به دست مدعیان
برآمد از دل من آه و بار غم افزود
نوای بلبلی از سر ربود دوشم هوش
چه خوش به شاخ گلی این کلام نغز سرود
در این چمن به چه امید آشیان بندیم
که گل زبان دو روز دگر کند بدرود
بیا به اشک بشوییم این کدورت دل
به آه و ناله بسوزیم جان خصم عنود



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.