گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

نخل قدت که از چمن جان برآمده

شاخ گلی بصورت انسان برآمده

از پای تا به سر همه جانست آن نهال

گویا ز آب چشمه ی حیوان برآمده

اکنون تویی جمیل جهان گرچه پیش ازین

آوازه ی جمال ز کنعان برآمده

در هر زمین که جلوه کنان رفته یی بناز

آه از نهاد کبک خرامان برآمده

دزدیده چون بشمع رخت کرده ام نظر

از دل هزار شعله ی پنهان برآمده

مست از می شبانه مه من ز خواب ناز

با آفتاب دست و گریبان برآمده

خون خورده ام که گشته میسر وصال دوست

بی درد را خیال که آسان برآمده

در هر چمن که خوانده فغانی سرود عشق

افغان ز بلبلان خوش الحان برآمده