گنجور

 
بابافغانی

نه هوای باغ سازد نه کنار کشت ما را

تو بهر کجا که باشی بود آن بهشت ما را

ندهند ره بکویت چکنم چرا نسوزم

همه گل برند و بر سر بزنند خشت ما را

بگل فسرده ی ما نرسید ابر رحمت

چه امید خیر باشد زچنین سرشت ما را

چو تو کافری ندیدم، بفراق رفت عمری

که نبود هیچ در دل هوس کنشت ما را

همه وقت بود ما را دل شاد و جان آگه

غم عاشقی درآمد که بخود نهشت ما را

فلک دو رو چو بر ما رقم بدی زد آخر

بکتاب نیکنامان زچه رو نوشت ما را

تو بدی، مبر فغانی بکسی گمان تهمت

که گواه حال باشد حرکات زشت ما را

 
 
 
نظیری نیشابوری

تو اگر ز کعبه راندی، و گر از بهشت ما را

غم بنده پرور تو به دری نهشت ما را

چو حدیث راست گویان به همه مذاق تلخیم

به سفینه عزیزان نتوانیم نوشت ما را

گل و برگ خانه ما همه بلبلان مستند

[...]

صائب تبریزی

غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را

که ز خاک بردماند نفس بهشت ما را

به نیازمندی ما چو نداشت حسن حاجت

به دو دست نازپرور ز چه می سرشت ما را؟

ز نسیم بی نیازی چو به باد داد آخر

[...]

سلیم تهرانی

ز حریم کعبه کمتر نبود کنشت ما را

که ز شوق او نمانده، سر خوب و زشت ما را

ز کجا شنیده یارب که غبار کوی یاریم

کند آن کسی که نسبت به گل بهشت ما را

به اسیری ام برد خط چو شوم ز زلف آزاد

[...]

حزین لاهیجی

تو اگر به شعله شویی خط سرنوشت، ما را

نشود سترده هرگز غمت از سرشت، ما را

چه کنم اگر نه چون نی، همه راه ناله پویم؟

که جهان به شادمانی نفسی نهشت، ما را

زده در شکنج مجمر به سپند طعن خامی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حزین لاهیجی
نیر تبریزی

صنما نه میل مسجد نه سر کنشت ما را

که قمار عشق از این غم همه داد گشت ما را

بفدای شورت ایعشق نه چنان ببر زهوشم

که بدفتر جنون هم نتوان نوشت ما را

دو هزار سنگ طفلان خورم هنوز سبزم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه