گنجور

 
بابافغانی

چشم از دو جهان دوخت تماشای تو ما را

کرد از همه بیزار تمنای تو ما را

این دیده که ما را به تو سرگرم چنین ساخت

هم سوخته بیند به ته پای تو ما را

رفتی و سراپای تو را سیر ندیدیم

داغی به جگر ماند ز هر جای تو ما را

تا چند به فردا فگنی کار دل ما

جنت ندهد وعدهٔ فردای تو ما را

مائیم و تو، دیگر سخن غیر چه گوئیم

پروای کسی نیست ز سودای تو ما را

هر دم چه خراشی دل احباب، فغانی

بس کن که سری نیست به غوغای تو ما را

 
 
 
کاشی‌چینی - بازی جورچین ایرانی
صائب تبریزی

از خویش برآورد تمنای تو ما را

سر داد به فردوس تماشای تو ما را

خوشتر ز تماشای خیابان بهشت است

هر جلوه ای از قامت رعنای تو ما را

چون سایه که سر در قدم سرو گذارد

[...]

حزین لاهیجی

ای جنت نقد از رخ زیبای تو ما را

شد دیده بهشتی ز تماشای تو ما را

مست آمدی و تیغ به کف سر طلبیدی

آسایش جان گشت تقاضای تو ما را

هر داغ که از هجر تو اندوخته بودیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه