سرشک لعل من حاصل گل آزار میآرد
گهر میریزم و سنگ ملامت بار میآرد
شکست از دیدهٔ بدخورد جامم این سزای او
که صحبت را ز خلوت بر سر بازار میآرد
شراب تلخ با محبوب سیماندام نوشیدن
فرح دارد ولی تلخی صد آن مقدار میآرد
مکن عیب من از مستی و سربازی که عشق است این
که گردنبستهشیران را به پای دار میآرد
بسا مرد سلامت رو که بهر یک زمان مستی
شرابش موکشان در خدمت خمار میآرد
به جانبخشی من آن کس که دایم میکند انکار
اگر یک جرعه مینوشد روان اقرار میآرد
فغانی ماه شبگرد تو شب از عین عیاری
گذر در چشم بیخواب و دل بیدار میآرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و تجربیات عاشقانه خود میپردازد. او میگوید که درد و رنجی که از عشق میکشد، مانند اشکی سرخ است که از دل او میریزد و به خاطر این عشق، مورد ملامت قرار میگیرد. شاعر همچنین به ناکامی در عشق و تاثیرات منفی آن بر روح و جانش اشاره میکند، در عین حال از لذتهای عشق و شراب نیز سخن میگوید. او تاکید دارد که مستی ناشی از عشق طبیعی است و نباید به خاطر آن مورد عیبجویی قرار گیرد. در نهایت، شاعر به زیبایی و جذابیت محبوبش اشاره میکند و تأثیر عمیق او بر روح و دل خود را بازگو میکند.
هوش مصنوعی: گریهها و اشکهای من، چون دانههای گوهر به زمین میافتد و این درد و رنجی که از گل آزار میبرم، بار گران ملامت و سرزنش را برایم به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: شکست ناشی از نگاه بدی است که به جام من شده و این عاقبت کسی است که صحبتهای درونی و خصوصی را به میان مردم و بازار میآورد.
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب تلخ در کنار معشوق خوشاندام لذتبخش است، اما تلخی آن به اندازهای است که تحملش دشوار میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نباید به من وقتی مستم یا در حال جنگ هستم، ایراد بگیری. چون عشق باعث میشود که حتی قویترین و شجاعترین انسانها (مانند شیران) هم تحت تأثیر قرار بگیرند و به راحتی تسلیم عشق شوند.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردان سالم و زیبای صورت، در زمانهای متفاوتی به خاطر نوشیدن شراب دچار مستی میشوند و در این حال، کسانی که برایشان خدمت میکنند، آنها را به حال خماری میبرند.
هوش مصنوعی: کسی که دائما از جانبخشی من انکار میکند، اگر تنها یک جرعه از آن بنوشد، ناگزیر به اعتراف و اقرار میآید.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو مانند ماه است که در تاریکی شب میدرخشد و با حضورت در دل و چشمهای بیخواب و بیدار، زندگی و روشنی را میآفریند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمال عاشقی حیرانی دیدار میآرد
چو آتش دیر میماند سمندر بار میآرد
تو درخواه از قضا چندان که فیروزی شود روزی
به بخت ار در ببندی اختر از دیوار میآرد
به هند خط جمال یار سودایی عجب دارد
[...]
بکن بیخ صبوری حسرت دیدار میآرد
چو میرد باغبان این نخل برگ و بار میآرد
کدورت میفزاید جام خاکی، حیرتی دارم
که این آیینه چون بینم بود زنگار میآرد
دلی دارم چنان بیگانه از عشرت که در گلشن
[...]
سر منصور بار آن تیغ بیزنهار میآرد
نهالی را که خون آبش بود سربار میآرد
به خورشید درخشان میرسد چون قطرهٔ شبنم
به این گلزار هرکس دیدهٔ بیدار میآرد
چونی هرکس در این وادی به صدق دل کمر بندد
[...]
گرفتم او گذاری بر سر بیمار میآرد
کجا دل طاقت حیرانی دیدار میآرد
ز راز دل حجاب عشق میبندد زبانم را
ترحم با منش هرگاه در گفتار میآرد
دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آرد
سرشکم راز پنهان را بروی کار می آرد
دل غمدیده را آخر هجوم گریه کند از جا
چو سیلابی که سنگ از دامن کهسار می آرد
ز بس لبریز او شد تنگنای خاطرم جویا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.