گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

مقیدان تو از یاد غیر خاموشند

بخاطری که تویی دیگران فراموشند

برون خرام که بسیار شیخ و دانشمند

خراب آن شکن طره و بنا گوشند

چه عیش خوشتر ازین در جهان که یک دو نفس

و کس بدوستی هم پیاله یی نوشند

زهی حریف شرابان که بامداد خماز

بصد حرارت و مستی صحبت دوشند

هزار سوزن پولاد در دلست مرا

این حریر قبایان که دوش بر دوشند

مراست کار چنین خام ورنه در همه جا

شراب پخته و یاران بعیش در جوشند

بروی برگ بهاران چو سایه در مهتاب

فتاده همنفسان دستها در آغوشند

هزار جامه ی جان صرف این بلند قدان

که در نهایت چستند هرچه می پوشند

چمن خوشست فغانی بیا که از می و گل

جوان و پیر درین هفته مست و مدهوشند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode