گنجور

 
بابافغانی

خوبی همین کرشمه و ناز و خرام نیست

بسیار شیوه هست بتان را که نام نیست

کامی ندید از تو دل نامراد من

جایی که نامرادی عشقست کام نیست

ماییم و آه نیم‌شب و نالهٔ سحر

اهل فراق را طلب صبح و شام نیست

گاهی صبا به بوی تو جان بخشدم ولی

افسوس کاین نسیم عنایت مدام نیست

هر جا که هست جای تو در چشم روشنست

بنشین که آفتاب بدین احترام نیست

ناصح مگوی پند که گفتار تلخ تو

چون گفتگوی ساقیِ شیرین‌کلام نیست

مستان اگر کنند فغانی به توبه میل

پیری به اعتقاد به از پیر جام نیست

 
 
 
حکیم نزاری

محنت سرای دهر چو جای مقام نیست

آسایشی در او ز حلال و حرام نیست

بی سور و ماتم و غم و شادی در این جهان

شامی به صبح رفته و صبحی به شام نیست

گر ملک کائنات به خورد کسی دهند

[...]

قاسم انوار

بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست

فوزالنجات ما بجهان غیر جام نیست

نادیده ذوق لذت مستی و عاشقی

بر عاشقان ملامت رسم کرام نیست

جور حبیب و طعن رقیب و جفای خلق

[...]

ابن حسام خوسفی

خوشتر ز آستان تو ما را مقام نیست

کوی تو کم ز روضهٔ دارالسلام نیست

گفتم که خاک راه توام ملتفت نشد

بیچاره من که اینقدرم احترام نیست

گفتم بیا که از غم لعل تو سوختم

[...]

صائب تبریزی

در نامجو شرافت ذاتی تمام نیست

یاقوت چون عقیق مقید به نام نیست

از عشق می توان به حیات ابد رسید

بی جوش عشق شیره جان را قوام نیست

عشاق را درستی دل در شکستگی است

[...]

فیض کاشانی

تا نگذرد زنام سزاوار نام نیست

تا معترف به نقص نباشد تمام نیست

ای نامور ز پیش و پس خویش کند حذر

جائی مدان که بهر شکار تو دام نیست

عرفان طلب نخست و پس آنگاه بندگی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه