خوبی همین کرشمه و ناز و خرام نیست
بسیار شیوه هست بتان را که نام نیست
کامی ندید از تو دل نامراد من
جایی که نامرادی عشقست کام نیست
ماییم و آه نیمشب و نالهٔ سحر
اهل فراق را طلب صبح و شام نیست
گاهی صبا به بوی تو جان بخشدم ولی
افسوس کاین نسیم عنایت مدام نیست
هر جا که هست جای تو در چشم روشنست
بنشین که آفتاب بدین احترام نیست
ناصح مگوی پند که گفتار تلخ تو
چون گفتگوی ساقیِ شیرینکلام نیست
مستان اگر کنند فغانی به توبه میل
پیری به اعتقاد به از پیر جام نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و احساسات ناشی از آن میپردازد. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و میگوید که هزاران روش برای جلب عشق وجود دارد، اما همه آنها نامشخصاند. او از ناکامی خود در عشق و درد دلش سخن میگوید و بیان میکند که در این حالت، هیچ چیز نمیتواند او را آرام کند. همچنین به درد فراق و تنهایی اشاره دارد و میگوید گرچه لحظاتی خوشی از یاد معشوق نصیبش میشود، اما آن لحظات ماندگار نیستند. در نهایت، شاعر به بیفایده بودن پند و نصیحتهای دیگران اشاره میکند و تأکید میکند که باید به زندگی و عشق ادامه دهد، حتی اگر پیری و ناکامی را تجربه کند.
هوش مصنوعی: خوبی و زیبایی تنها به ناز و کرشمه و راه رفتن نیست، بلکه روشهای زیادی برای زیبایی وجود دارد که نام آنها مشخص نیست.
هوش مصنوعی: دل ناکام من به جایی نرسید که در آن عشق ناامیدی است و چیزی برای دلخوشی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ما در حال و هوای شب و صبح، همچنان در غم و اندوه خود هستیم. کسانی که از معشوق جدا افتادهاند، نه صبح را میخواهند و نه شب را.
هوش مصنوعی: گاهی نسیم لطیف و خوشبو تو را احساس میکنم و این احساس به من زندگی میدهد، اما افسوس که این نسیم همیشه و به طور مداوم در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: هر جا که تو هستی، در دل همه روشن است. بنشین و قدم بگذار، زیرا آفتاب این جایگاه را میشناسد و به آن احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: ناصح، نصیحت و پند نده، زیرا صحبت تلخ و دشوار تو به اندازهی گفتار شیرین و دلنشین ساقی جذاب نیست.
هوش مصنوعی: اگر شوریدگان نالهای سر دهند، بهتر است که به توبه و دینداری روی بیاورند تا اینکه فقط به پیری و نوشیدن از پیاله اتکا کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
محنت سرای دهر چو جای مقام نیست
آسایشی در او ز حلال و حرام نیست
بی سور و ماتم و غم و شادی در این جهان
شامی به صبح رفته و صبحی به شام نیست
گر ملک کائنات به خورد کسی دهند
[...]
بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست
فوزالنجات ما بجهان غیر جام نیست
نادیده ذوق لذت مستی و عاشقی
بر عاشقان ملامت رسم کرام نیست
جور حبیب و طعن رقیب و جفای خلق
[...]
خوشتر ز آستان تو ما را مقام نیست
کوی تو کم ز روضهٔ دارالسلام نیست
گفتم که خاک راه توام ملتفت نشد
بیچاره من که اینقدرم احترام نیست
گفتم بیا که از غم لعل تو سوختم
[...]
در نامجو شرافت ذاتی تمام نیست
یاقوت چون عقیق مقید به نام نیست
از عشق می توان به حیات ابد رسید
بی جوش عشق شیره جان را قوام نیست
عشاق را درستی دل در شکستگی است
[...]
تا نگذرد زنام سزاوار نام نیست
تا معترف به نقص نباشد تمام نیست
ای نامور ز پیش و پس خویش کند حذر
جائی مدان که بهر شکار تو دام نیست
عرفان طلب نخست و پس آنگاه بندگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.