خوشتر ز آستان تو ما را مقام نیست
کوی تو کم ز روضهٔ دارالسلام نیست
گفتم که خاک راه توام ملتفت نشد
بیچاره من که اینقدرم احترام نیست
گفتم بیا که از غم لعل تو سوختم
گفت این طمع به غیر تمنای خام نیست
آیینهٔ وجود که زنگار غم گرفت
ساقی صفاش جز به می لعل فام نیست
می ده که محتسب نکند منع شرب ما
آری به بزم ساقی ما می حرام نیست
صوفی که منع باده صافی همی کند
او را خبر ز لذت شرب مدام نیست
کردم به سرو نسبت قدش به غمزه گفت
ای بی بصر خموش که او را خرام نیست
اندوه یار و درد فراق و غم دیار
آخر ببین که بر دل ما زین کدام نیست
هستند بندگان و غلامان تو را بسی
یک بندهٔ مطیع چو ابن حسام نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و ارادت خود به معشوق میپردازد و بیان میکند که هیچ مکانی جز آستان معشوق، مقام و جایگاهی برای او نیست. او احساس میکند که احترام و توجهی در راه عشقش دریافت نمیکند و از شدت غم در عشق معشوق، دلتنگ و آشفته است. شاعر از ساقی میخواهد تا شراب را به او دهد تا از غم و اندوه رهایی یابد. او همچنین به وجود صوفیانی اشاره میکند که از نوشیدن شراب منع میکنند، در حالی که خودشان از لذت آن بیخبرند. در نهایت، شاعر به پیوند عمیق خود با معشوق اشاره میکند و از اینکه هیچ بندهای به اندازه خود او خاضع نیست، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: بهتر و خوشتر از نزد تو جایی برای ما وجود ندارد؛ زیرا محلهات از باغ های بهشت نیز کمتر نیست.
هوش مصنوعی: به کسی گفتم که من در مسیر تو هستم و به من توجهی نکرد. حالا من به خاطر این بیاحترامی، واقعاً ناراحتم.
هوش مصنوعی: گفتم که بیا تا از درد عشق تو آرام بگیرم، اما او پاسخ داد که چنین امیدی فقط یک آرزوی بیپایه است و بیشتر به چشم میآید که در دل آرزوی کسی دیگر خوابیدهام.
هوش مصنوعی: وجود انسان مانند آینهای است که بر اثر نگرانیها و غمها کدر شده است و تنها راه برای بازگرداندن روشنی و صفای آن، نوشیدن شراب قرمز رنگ است.
هوش مصنوعی: شراب بنوش که نگهبان مستی مانع نوشیدنی ما نشود. بله، در جشن و مهمانی ما، نوشیدنی حرام نیست.
هوش مصنوعی: آن درویشی که از نوشیدن شراب خالص پرهیز میکند، هیچ آگاهی از لذت مداوم نوشیدن ندارد.
هوش مصنوعی: به قد و قامت او مانند سرو اشاره کردم و او به طعنه گفت: ای کور، ساکت باش؛ زیرا او به آرامی حرکت نمیکند.
هوش مصنوعی: اندوه جدایی از یار و درد فراق و غم دوری از میهن را ببین که بر دل ما چه تاثیری گذاشته است.
هوش مصنوعی: بسیاری از بندگان و خدمتگزاران تو وجود دارند، اما هیچ کدام از آنها به اندازهی یک بندهی مطیع همچون ابن حسام ارزشمند نیستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
محنت سرای دهر چو جای مقام نیست
آسایشی در او ز حلال و حرام نیست
بی سور و ماتم و غم و شادی در این جهان
شامی به صبح رفته و صبحی به شام نیست
گر ملک کائنات به خورد کسی دهند
[...]
بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست
فوزالنجات ما بجهان غیر جام نیست
نادیده ذوق لذت مستی و عاشقی
بر عاشقان ملامت رسم کرام نیست
جور حبیب و طعن رقیب و جفای خلق
[...]
خوبی همین کرشمه و ناز و خرام نیست
بسیار شیوه هست بتان را که نام نیست
کامی ندید از تو دل نامراد من
جایی که نامرادی عشقست کام نیست
ماییم و آه نیمشب و ناله ی سحر
[...]
در نامجو شرافت ذاتی تمام نیست
یاقوت چون عقیق مقید به نام نیست
از عشق می توان به حیات ابد رسید
بی جوش عشق شیره جان را قوام نیست
عشاق را درستی دل در شکستگی است
[...]
تا نگذرد زنام سزاوار نام نیست
تا معترف به نقص نباشد تمام نیست
ای نامور ز پیش و پس خویش کند حذر
جائی مدان که بهر شکار تو دام نیست
عرفان طلب نخست و پس آنگاه بندگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.