گنجور

 
اشراق بیرجندی

دیدم به عشوه و ناز جولان کنان به راهی

عالم فروز مهری آفاق سوز ماهی

چشم امید از یار دارم و لیک هستم

قانع به یک نگاهی آنهم به گاه گاهی

کار تمام عالم خواهی بساخت جانا

از چشم نیم مستت گر افکنی نگاهی

چشمت ز تیر مژگان جانرا نموده غارت

ای ترک مست جانان از ما دگر چه خواهی

بگرفته شعر اشراق از هند تا خراسان

چونان که حسن رویش از ماه تا بماهی

 
 
 
جدول شعر