بر در صومعه هر بوالهوسی می آید
کی چو من رند قدح نوش کسی می آید
جان به لب آمده ای کاش که جانان برسد
بر سر من که هنوزم نفسی می آید
مرغ دل در قفس سینه من چند طپد
بشنو نالهٔ او کز قفسی می آید
خاکروب در میخانه از آنم که در آن
هردم از مغبچگان تازه رسی می آید
شمع رخسار تو چون مشعل طور افروزد
صد چو موسی به امید قبسی می آید
بی پر و بال زدن شهره آفاق شدن
کار عنقاست نه از هرمگسی می آید
عنبرافشان شده چون زلف بتان باد صبا
مگر از جانب معشوق کسی می آید
از جهان دست بیفشان و در این بحر ببین
کشتی چرخ به چشم تو خسی می آید
محمل بار گذشت و نرسیدیم اشراق
پس چه حاصل که صدای جرسی می آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.