یا رب، این بوی خوش ز گلستان آید؟
یا ز باغ ارم و روضهٔ رضوان آید
یا صبا بوی سر زلف نگاری آورد
یا خود این بوی ز خاک خوش کمجان آید
یا شمال از دم عیسی نفسی بویی یافت
کز نسیم خوش او در تن من جان آید
شمس دین، آنکه بدو دیدهٔ من روشن شد
نور او در همه آفاق درخشان آید
به جمالش سزد ار چشم جهان روشن شد
که همه روی مه از مهر فروزان آید
لطف فرمود و فرستاد یکی درج گهر
که از آن هر گهری مایهٔ صد کان آید
تا مرا در نظر آید خط جان پرور او
ای بسا آب که در دیدهٔ گریان آید
شاید ار آب حیات از سخنش میبچکد
زانکه آبشخور او چشمهٔ حیوان آید
جان من در شکر آب و شکر اندر خط شد
که خطش چون خط یارم شکرافشان آید
شکر کردم که پس از مدت سی و شش سال
یادش از بندگی بی سر و سامان آید
ای برادر، چه دهم شرح؟ که دور از تو مرا
بر دل تنگ چه غمهای فراوان آید؟
چند سرگشته دویدم چو فلک تا آخر
حاصلم سوز دل و دیدهٔ گریان آید
آنچه بینی که ندارم ز جهان بر جگر آب
چشم من بین که چگونه جگرافشان آید؟
این همه هست و نیم از کرم حق نومید
گرچه جانم به لب از محنت هجران آید
آخر این بخت من از خواب درآید سحری
روز آخر نظری بر رخ جانان آید
چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟
آخر این گردش من نیز به پایان آید
یافتم صحبت اوتاد اگر روزی چند
این همه سنگ محن بر سر من زان آید
تا بود در خم چوگان هوا گوی دلم
که مرا گوی غرض در خم چوگان آید
یوسف گمشده چون باز نیابم به جهان
لاجرم سینهٔ من کلبهٔ احزان آید
بلبلآسا همه شب تا به سحر نعره زنم
بو که بویی به مشامم ز گلستان آید
گر نخواهد که همی با وطن آید لیکن
تا خود از درگه تقدیر چه فرمان آید؟
به عراق ار نرسد باز عراقی چه عجب؟
که نه هر خار و خسی لایق بستان آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیباییها و عطر گلها صحبت میکند و به سراغ یادهای خود از عشق و معشوقهاش میرود. او به بوی خوش و آثار معشوقش اشاره کرده و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان میکند. شاعر از سالها دوری و زحمتهایش میگوید و ناتوانیاش در فراموشی معشوق را مطرح میکند. او همچنین به امید دیدار دوباره و پایان ناراحتیهایش اشاره دارد و در نهایت، احساس دل تنگی و غم را در برابر دوری از محبوبش بیان میکند. شعر پر از استعارهها و نمادهای عشق و longing است که نشاندهنده به هم پیوستگی روحانی با معشوق است.
هوش مصنوعی: پروردگارا، آیا این عطر دلانگیز از گلستان میآید؟ یا از باغ ارم و بهشت رضوان است؟
هوش مصنوعی: ای نسیم، یا بوی خوشی از زلف معشوقی به همراه آوردهای، یا اینکه این عطر خوش از خاک سعدی کمجان برمیخیزد.
هوش مصنوعی: بادی از سمت شمال گذشت که بوی خوشی به همراه داشت و این نسیم دلپذیر در وجود من حیات میبخشد.
هوش مصنوعی: شمس دین، کسی است که با او چشمان من روشن شد و نور او در همهجا میتابد و درخشان است.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی او باعث روشن شدن چشمهای جهان شود، جای شگفتی ندارد، چرا که تمام زیباییهای زمین از محبت او و چهره زیبایش نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: محبت و لطفش را نمایان کرد و دُرّی با ارزش فرستاد که هر یک از آن دُرّها میتواند منبع غنای بسیاری از معادن باشد.
هوش مصنوعی: چقدر زیبایی و محبت او در چشمانم میدرخشد؛ گاهی آنقدر تحت تأثیر قرار میگیرم که اشکهایم سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: شاید اگر از سخنان او بیفتد آب حیات، به این دلیل است که منبع زندگیاش به چشمهای از حیات و روح مرتبط میشود.
هوش مصنوعی: روح من در لذت و شیرینی شکر غرق است و این شیرینی در نوشتهام نمایان شده است، زیرا نوشتهام همچون خط یارم زیبا و دلنواز است.
هوش مصنوعی: پس از سی و شش سال، به خاطر این که یاد خدا در دل من زنده شد و از بینظمی و بیسامانی رهائی یافتم، شکرگزاری میکنم.
هوش مصنوعی: ای برادر، چه چیزی را بگویم؟ وقتی که دور از تو هستم، در دل تنگم غمهای زیادی میآید.
هوش مصنوعی: مدتها در جستوجو و گشت و گذار بودهام، مانند گردونهٔ آسمان، اما در نهایت آنچه به دست آوردهام فقط سوز دل و اشکهای ریخته شده است.
هوش مصنوعی: هر آنچه که از دنیا نمیتوانم داشته باشم، به چشم خود ببین که چطور اشک بر دلم میریزد و این درد را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: شخص با وجود تمام سختیها و مشکلاتی که در زندگیاش میکشد، هنوز هم امیدش را به رحمت الهی از دست نداده و از آن حضرت دست نکشیده است. گرچه در آستانه ناامیدی و درد جدایی قرار دارد، اما هنوز به معجزهای از جانب حق امیدوار است.
هوش مصنوعی: در نهایت، امید دارم که شانس من بیدار شود و در آخرین لحظههای روز، نگاهی از معشوق بر چهرهام بیفتد.
هوش مصنوعی: چند بار باید مانند فلک вокруг دنیا بچرخم؟ در نهایت، این دور زدن من هم روزی به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: اگر چند روزی با اولیای خدا صحبت کنم، این همه مشکلات و دشواریها بر من نازل میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در کنج این میدان بازی وجود دارد، دل من تلاش میکند که به هدفش برسد و مانند گوی در این میدان بازی بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم یوسف گمشدهام را دوباره پیدا کنم، در این دنیا حتماً دل من تبدیل به کلبهای پر از غم و اندوه خواهد شد.
هوش مصنوعی: مثل بلبل، تمام شب تا کاوش سحر آواز میزنم تا شاید بویی از گلستان به مشامم برسد.
هوش مصنوعی: اگر کسی نخواهد که به زادگاهش برگردد، اما باید منتظر بماند و ببیند تقدیر و سرنوشت چه برایش رقم زده است.
هوش مصنوعی: اگر عراقی به عراق نرسد، تعجبی ندارد زیرا هر کسی شایستگی ورود به باغ را ندارد و هر خار و خسی نمیتواند به باغ بیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که را دانهٔ نار تو به دندان آید
هر دم از چشمهٔ خضرش مدد جان آید
کو سکندر که لب چشمهٔ حیوان دیدم
تا به عهد تو سوی چشمهٔ حیوان آید
عقل سرکش چو ببیند لب و دندان تو را
[...]
آخر این تیره شب هجر به پایان آید
آخر این درد مرا نوبت درمان آید
چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟
آخر این گردش ما نیز به پایان آید
آخر این بخت من از خواب درآید سحری
[...]
وقت آنست که بلبل به گلستان آید
هر که عاشق بود از خانه به بستان آید
غنچه در پوست نگنجد ز نشاط می و رود
تا که از طرف گلستان به شبستان آید
راستی گل به وفا یار مرا می ماند
[...]
ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید
وز لبت در دهنم چشمه حیوان آید
روی خوب تو گر اسلام کند بروی عرض
همچو دین بت شکند کفر ومسلمان آید
گر رخ خویش بعشاق نمایی یک شب
[...]
گر بتحریر ستم نامه هجران آید
خامه ام پیشتر از نامه بپایان آید
بسکه در راه طلب سستی ازو می بیند
جرس از همرهی ناله با فغان آید
از بد و نیک جهان خرم و غمگین نشوم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.