هر که را دانهٔ نار تو به دندان آید
هر دم از چشمهٔ خضرش مدد جان آید
کو سکندر که لب چشمهٔ حیوان دیدم
تا به عهد تو سوی چشمهٔ حیوان آید
عقل سرکش چو ببیند لب و دندان تو را
پیش لعل لب تو از بن دندان آید
هر که در حال شد از زلف پریشانت دمی
حال او چون سر زلف تو پریشان آید
وانکه بر طرهٔ زیر و زبرت دست گشاد
از پس و پیش برو ناوک مژگان آید
چون سر زلف تو از مشک شود چوگان ساز
همچو گویی سر مردانش به چوگان آید
سر مردان جهان در سر چوگان تو شد
مرد کو در ره عشقت که به میدان آید
در ره عشق تو سرگشته بماندیم و هنوز
نیست امید که این راه به پایان آید
ماند عطار کنون چشم به ره گوش به در
تا ز نزدیک تو ای ماه چه فرمان آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذبهی معشوق میپردازد و بیانگر حالتهای مختلف عاشقانه است. شاعر به دانههای نار (زبان پیچیدهای از اشتیاق و عشق) اشاره میکند و از چشمهی حیات و زندهکنندگی عشق سخن میگوید. او به سکندر و چشمهی حیوان (مظهر جوانی و شگفتی) اشاره کرده و میگوید که عقل در برابر زیبایی معشوق تسلیم میشود. هر کس که به زلف و چهرهی معشوق نگاهی بیندازد، دلش دچار پریشانی میشود. شاعر از کمان مژگان و بازی چوگان به عنوان نمادی از عشق و نبرد دل، صحبت میکند و میگوید که در این راه پر از عشق، ما هنوز دچار حیرت و انتظار هستیم. در پایان، نویسنده به امید به آمدن خبری خوب از معشوق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که طعمهٔ زیبایی و جذابیت تو را بچشد، همیشه از سرچشمهٔ زندگی و طراوت الهام خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: کجاست سکندر که من او را در کنار چشمهٔ حیات دیدم؟ آیا او به عهد و پیمان تو دوباره به سوی چشمهٔ حیات خواهد آمد؟
هوش مصنوعی: وقتی که عقل سرکش و پر از هیجان، لبها و دندانهای تو را ببیند، پیش از زیبایی لبت، از دندانهایت نیز جذابتر به نظر میآید.
هوش مصنوعی: هر کس که به خاطر زلفهای درهم و آشفتهات لحظهای دچار حال و هوای خاصی شود، حال و روزش همانند سرزلف تو به هم میریزد.
هوش مصنوعی: کسی که به هر دو طرف موهای تو دست بزند، از جلو و عقب با تیرکمان چشمانش به سمت تو میآید.
هوش مصنوعی: وقتی که موی سر تو خوشبو و شگفتانگیز شود، گویا دستاوردی مشابه سرمردان با چوب بازی به دست میآید.
هوش مصنوعی: سر مردان جهان به خاطر تو و عشق تو در میدانی همچون چماغی برای بازی در آمده است. هر مردی که برای عشق تو به میدان میآید، تبدیل به مردی شجاع و حاضر در میدان میشود.
هوش مصنوعی: ما در راه عشق تو گم شدهایم و هنوز امیدی نیست که این مسیر به پایان برسد.
هوش مصنوعی: عطار اکنون با چشم به راه است و گوش به در دوخته تا ببیند از نزدیک تو ای ماه، چه خبری خواهد آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آخر این تیره شب هجر به پایان آید
آخر این درد مرا نوبت درمان آید
چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟
آخر این گردش ما نیز به پایان آید
آخر این بخت من از خواب درآید سحری
[...]
وقت آنست که بلبل به گلستان آید
هر که عاشق بود از خانه به بستان آید
غنچه در پوست نگنجد ز نشاط می و رود
تا که از طرف گلستان به شبستان آید
راستی گل به وفا یار مرا می ماند
[...]
ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید
وز لبت در دهنم چشمه حیوان آید
روی خوب تو گر اسلام کند بروی عرض
همچو دین بت شکند کفر ومسلمان آید
گر رخ خویش بعشاق نمایی یک شب
[...]
گر بتحریر ستم نامه هجران آید
خامه ام پیشتر از نامه بپایان آید
بسکه در راه طلب سستی ازو می بیند
جرس از همرهی ناله با فغان آید
از بد و نیک جهان خرم و غمگین نشوم
[...]
چون قلم بر سر غمنامه هجران آید
دل به جان، آه به لب، اشک به مژگان آید
گر شب هجر سیاهی شود و آه قلم
نامه شوق محال است به پایان آید
موج ساکن نشود قلزم بی پایان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.