بر اوج گنبد گردون ز موج لجه ی عالم
چو جرم زهره و تیر است و عین کوثر و زمزم
فروغ ساغر پهبا ز بزم داور گیبتی
شعاع جوهر جنجر ز، رزم خسرو اعظم
سپهر آخر شاهان جهان کشور شاهی
مدار مرکز تکوین مراد گوهر آدم
بلوغ ناطقه بوالفتح رکن و ملجاء دنیا
علاء ملت و دولت، شکوه افسر و خاتم
خدیو دوره ی سلجوق شاه عالم و عادل
پناه جنبش گردون قوام عنصر عالم
زهی در آتش مهر تو آفتاب مضمر
زهی در آیت وصف تو، حرز مدح تو مدغم
مریص قوت دین را دوام عدل تو عیسی
مسیح راحت جان را، نسیم لطف تو مریم
سواد دیده ی گردون ز عکس روی تو روشن
اساس خطه ی ارکان بسعی حکم تو محکم
بیمن عدل تو گیتی، همیشه با لب خندان
بفر حلم تو دوران همیشه با دل خرم
از آب تیغ تو آتش، ز تاب خشم تو زهره
فسرده در دم ثعبان، فسرده در بر ضیغم
ز دور و بزم تو فارغ، ز جود و رزم تو خالی
بسیط مسجد و میدان ز صیت حاتم و رستم
خلاف عهد تو موئی گرفته بر تن اعلا
زیاد رمح تو افعی ز بیم تیغ تو ارقم
ز صدر سینه حاسد گزیده رمح تو مشرب
ز مغز کله ی اعدا نموده تیغ تو معطم
نهیب رایت تو دل ربوده از بر دشمن
بآب چهره خنجر بتاب طره پرچم
همیشه تا شود از تاب سیر خسرو انجم
همیشه تا بود از عکس جام باده ی در غم
گسسته بر رخ گردون، خنده برقع کحلی
نشسته بر گل جانان چو لاله قطره ی شبنم
چو رخش و دولت و دین باد بسته بر در عمرت
ز روز و شب همه ساله عنان اشهب و ادهم
ز تاب آتش تیغت فتاده آب در آتش
ز بوی نافه ی خلقت گرفته آهوی چین شم
سپهر صیت تو گردان و مهر رای تو روشن
جهان نام تو باقی و روز خصم تو مظلم
همیشه بر قد دولت قبای حکم تو چابک
همیشه بر سر دشمن قضای تیر تو مبرم
دوام دولت و دین را ثبات عدل تو همبر
ثبات ملت حق را دوام جاه تو همدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ویژگیها و عظمت پادشاهی و عدالت اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و نمادهای طبیعی، قدرت و جایگاه بلندی که برای پادشاه در نظر دارد را به نمایش میگذارد. او پادشاه را چون خورشیدی درخشان میبیند که بر عرصه زمین میتابد و به زیبایی و روشنی جهان میافزاید.
شاعر به فضایل پادشاه، مانند عدالت و لطف اشاره میکند و از تأثیر مثبت او بر جامعه و سرزمینش سخن میگوید. همچنین، قدرت و شجاعت پادشاه در مواجهه با دشمنان و محافظت از دین و ملت به تصویر کشیده شده است.
در نهایت، شاعر آرزو میکند که دولت و دین پادشاهی پایدار بماند و او را به عنوان ملجأ و قوام عالم معرفی میکند. کل شعر نمایانگر افتخار و ستایش از یک پادشاه بزرگ و عادل است.
هوش مصنوعی: در بالای گنبد آسمان، عالم به اندازهی جوهرهی زهره و تیر است و همچون عین کوثر و زمزم، جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: درخشش شفاف جام در بین جشن و شادی، مانند نوری است که از وجود گرانبهای جنجر منتشر میشود، در جنگ بزرگ شاه بزرگ.
هوش مصنوعی: آسمان آخرین پادشاهان جهان، سرزمین سلطنت را در مرکز آفرینش آرزوها قرار داده است. گوهر وجود انسان همانند جواهری ارزشمند است.
هوش مصنوعی: بلوغ ناطقه به معنای رسیدن به کمال در اندیشه و تفکر است. در اینجا به بوالفتح اشاره شده که میتواند نشاندهنده شخصیتی مهم یا مقتدر باشد. رکن و ملجاء دنیا نیز به معنای اینکه او محور و جایگاهی امن برای مردم و جامعه است. علاء ملت و دولت نیز به عظمت و بزرگی ملت و حکومت مربوط میشود. در نهایت، شکوه افسر و خاتم به نمادهای قدرت و اعتبار اشاره دارد که نشانههای احترام و بالندگی هستند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک پادشاه میپردازد که در زمان خود بر جهان حاکم است و به عنوان تکیهگاه عدالت و ثبات شناخته میشود. او مانند ستونی است که به عناصر مختلف دنیا استحکام میبخشد و باعث حرکت و رونق آن میشود.
هوش مصنوعی: ای که در آتش عشق تو، نور تابناکی نهفته است، و چه عالی است که در آیات تو، صفاتت به گونهای جا دارد که در ستایش تو پنهان است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نقش حیاتی دو شخصیت مذهبی اشاره دارد. عیسی مسیح به عنوان نماد آرامش و آرامشبخشی به انسانها معرفی شده است، در حالی که مریم نیز به عنوان مظهر لطافت و لطف در نظر گرفته میشود. درواقع، شاعر میگوید که قدرت دین از استقامت و عدالت تو نشأت میگیرد و روح و روان آدمی با محبت و لطف تو پر میشود.
هوش مصنوعی: چشمهای آسمان به خاطر تصویر تو روشن است و پایههای زمین با تلاش فرمان تو استوار شدهاند.
هوش مصنوعی: با وجود عدل تو در این دنیا، همیشه افراد با لبخند و شاداب هستند و دوران زندگیشان در آرامش و خوشحالی سپری میشود.
هوش مصنوعی: آب تیز و برندهی تو به مانند آتش است و شدت خشم تو باعث شده که جان زهره در آغوش مارها سرد و بیجان باشد، همانطور که در آغوش شیر هم بیحال و پژمرده است.
هوش مصنوعی: از دور و محفل تو بیخبرم، از بخشش و نبرد تو نیز خالی هستم. در دشت و مسجدم فقط یاد و نام حاتم و رستم در ذهنم مانده است.
هوش مصنوعی: به دلیل نقض قول و وعدهات، موهایی زشت و ناخواسته بر بدنم رشد کرده است. همچنین، به دلیل ترس از تیغ تیز تو، افعی به رنگ سیاه در اندیشهام ظاهر شده است.
هوش مصنوعی: حسادت در دلهایی که از تو دورند، مانند زخمی است که بر سینهام نشسته است. شمشیر تو، که از مغز دشمنان ساخته شده، به نوعی بر سر آنها سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: فریاد پرچم تو قلبها را از دشمن ربوده و مانند چهرهای که بر آب میتابد، خنجرها هم درخشان میشوند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلربایی و زیبایی خسرو در آسمان تابناک است، همیشه غم در خاطرمان خواهد بود. این غم همچنان با نوشیدن شراب، مانند سایهای بر زندگی ما باقی میماند.
هوش مصنوعی: بر روی آسمان، خندهی شباهنگ با لباسی تیره، مانند گل لاله که در دامانش قطرههای شبنم نشسته است.
هوش مصنوعی: همچون اسب و سرنوشت و ایمان، که به در ورودی عمر تو بسته شدهاند، روزها و شبها بهطور مداوم، کنترل و هدایت آنها در دستان توست.
هوش مصنوعی: از گرمای تیغ تو، آب در آتش میافتد و بوی خوش گل که به خاطر خلقت توست، آهوهای چین را به شوق میآورد.
هوش مصنوعی: آسمان آوازه تو را پربار کرده و خورشید فکر تو در عالم روشنایی میبخشد. نام تو همیشه پابرجاست و روز دشمن تو تاریک و بدون نور است.
هوش مصنوعی: همیشه لباس فرمانروایی تو به زیبایی بر تن دارد و تیر قدرتمند و سریع تو همیشه بر دشمنان تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: پایداری حکومت و دین به ثبات عدالت تو وابسته است، و ثبات حق ملت به بقای مقام و جایگاه تو مربوط میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپهر مجد و معالی محیط نقطه عالم
جهان جود و عوالی چراغ دوده آدم
خدیو کشور پنجم یگانه گوهر انجم
جم دوم کی اعظم خدایگان معظم
زحل محل و فلک عز، قدر مراد و قضا کین
[...]
که برد رونق کان و که داد خجلت قلزم
بجز طغایتمور خان جم دوم بتعظم
شهی که پای بر اورنگ خسروی چو رسیدش
سپهر افسر منت نهاد بر سر مردم
زفرط حکمت و رفعت چو آصف است و سلیمان
[...]
رسید موکب کوکب مثال خسرو اعظم
پناه ملک سلیمان خدیو اعدل اکرم
سپهر مهر معالی مه سپهر معانی
فروغ دیده ی دولت چراغ دوده ی آدم
جمال دولت و دین نیکپی تهمتن ثانی
[...]
بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مردم
که من به ناز نو خو کرده ام نه ناز و تنعم
چو از دردت به در کعبه رفتم و بنشستم
کبوتری ز حرم بانگ برکشید که قم قم
مرا که می رسد از غیب صد لطیفه شیرین
[...]
بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم
ولیک عاقبة الامر دل بمهر تو دادم
دری ز وصل گشادی، بروی من نظری کن
بیمن دولت وصل ببین که در چه گشادم؟
بیار جام مصفا، مگو حکایت فردا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.