شمارهٔ ۴۴ - فی مدح الامیر الاعظم و السلطان المعظم جمال الدولة و الدین نیک پی نورالله مرقده
رسید موکب کوکب مثال خسرو اعظم
پناه ملک سلیمان خدیو اعدل اکرم
سپهر مهر معالی مه سپهر معانی
فروغ دیده ی دولت چراغ دوده ی آدم
جمال دولت و دین نیکپی تهمتن ثانی
که شد بوصف جلالش زبان ناطقه ابکم
سقاطه چین سخایش هزار طغرل و سنجر
نواله گیر نوالش هزار یحیی و مکرم
ز صحن بارگهش بسته کار ساحت یثرب
ز خاک پیشگهش رفته آب چشمه ی زمزم
بعهد معدلتش گوش پیل خانه پشه
بدور مرحمتش جای مور دیده ی ضیغم
زهی قواعد گیتی بدولت تو ممهد
خهی معارج گردون بهمت تو مقوم
در تو اوج معالی دل تو بحر معانی
کف تو کان مکارم تن تو روح مجسم
بوقت بذل چو بهمن فسرده پیش تو حاتم
بگاه کینه چو پیران شکسته پیش تو رستم
دل منیر تو شاه سریر عالم معنی
صریر کلک تو تفسیر سر معنی عالم
جهان بدولت تو نوش کرده رطل پیاپی
فلک بیاد تو پر کرده جام دور دمادم
ظفر بقوت رایت کشیده قامت رایت
اجل بماتم خصمت گشوده گیسوی پرچم
کواکب فلکی را رکاب تست مقبل
طوایف ملکی را جناب تست مخیم
عری نوال تو از حرف لا و ذات تو ازلن
بری جلال تو از لفظ کیف وجود تو از کم
سرایر حجب غیب در بنان تو مضمر
نتایج تحف عقل در بیان تو مدغم
رؤس معنی شاهی در احتشام تو مثبت
رموز لطف الهی در اهتمام تو مبهم
نجوم ثابته بر پای بوس جاه تو کوکب
قوای نامیه با جذبه رضای تو همدم
کلاه زرکش انجم بدولت تو مکلّل
قبای اطلس گردون باصطناع تو معلم
کمینه خادم قصر معالیت شه خاور
کهینه هندوی ایوان عالیت شب مظلم
محررات سماوی بنوک کلک تو معرب
مرکبات هیولی بلطف طبع تو معجم
بفر دولت تو کار روزگار ممشی
بیمن همت تو عقد کاینات منظم
زرشک دست تو افتاده تاب در جگر کان
ز بیم جود تو در لرزه اوفتاده دل یم
عدو چو زیر نگین تو دید ملک سلیمان
برو شدست جهان بر مثال حلقه خاتم
چگونه راز فلک ماند از ضمیر تو پنهان
که هست در حرم کبریا ضمیر تو محرم
ز جام بندگیت هر که نوش کرد شرابی
چه التفات نماید بجاه و مملکت جم
ز شرم رای تو آبست دست موسی عمران
بجنب خلق تو با دست روح عیسی مریم
کجا بگرد جلالت رسد سپهر معلا
کسی چگونه رود بر رواق چرخ بسلّم
اگر چنانک برادهم سوار گشت حسودت
تفاوتی نکند زانکه اوست در خور ادهم
دل تو عرش مجیدست و عالمین چو ذره
کف تو بحر محیطست و خافقین چو شبنم
ز شور جعد عروس تتق نشین ضمیرت
فلک چو حلقه ی مرغول دلبران شده درهم
کنند کله نشینان حجله خانه ی طبعت
شکار آهوی چینی بچین طرّه ی پر خم
همیشه تا متعاقب بود خزان و بهاران
همیشه تا متواتر بود ربیع و محرم
بهار بخت ترا از خزان مباد زیانی
که بر حسود تو باشد ربیع عمر محرم
مرا جهان معانی بدولت تو مسخّر
ترا ز جاه و جلال آنچه ممکنست مسلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عظمت و جلال یک شخصیت مهم و برجسته است که به او صفات و ویژگیهای بینظیری نسبت داده شده است. شاعر با ستایش از قدرت و فضل این شخص، به مقامات بلندی که در دنیای خود دارد اشاره میکند و او را به نوعی با شخصیتهای تاریخی چون سلیمان و خسرو مقایسه میکند.
از زیباییهای او، کارهایش و تأثیرش بر جهان و بر روح مردم سخن میگوید. شاعر همچنین به تأثیر این شخصیت در نظم و ترتیب جهان و همچنین در تحقق اهداف بزرگ بشریت اشاره میکند. در نهایت، او آرزوی طول عمر و استمرار شغل و قدرت این شخصیت را دارد و میخواهد که همیشه از حسودان دور بماند تا خوشبختی و موفقیتش ادامه یابد.
هوش مصنوعی: کاروانی رسید که مانند ستارهای درخشان است، پادشاهی که به مانند خسرو بزرگ، سایهساز آرامش و حمایت برای ملک سلیمان و بزرگترین و شایستهترین حاکمان است.
هوش مصنوعی: آسمان خورشید بلندی است و ماه که در آن به درخشش معنای زندگی پرداخته و نوری است که به چشم انسانها امید و سعادت میبخشد.
هوش مصنوعی: زیبایی و عظمت دولت و دین تهمتن ثانی به حدی است که وصف جلال او باعث شده است حتی زبانهای گویا نیز سکوت کنند و نتوانند او را به درستی توصیف کنند.
هوش مصنوعی: سخاوت او به قدری زیاد است که تبدل به گنجینهای از خوبیها شده و از هر یک از بزرگان و شخصیتهای تاریخی همچون طغرل و سنجر یک لقمه نیکو و از یحیی و مکرم هزاران خوبی به دست آورده است.
هوش مصنوعی: از حرم مطهرش کار ساحت یثرب به پایان رسیده و آب چشمه ی زمزم از خاک آن مکان پاک بیرون رفته است.
هوش مصنوعی: با عدالتش همچون گوش فیل، خانهاش را برای پشهها کوچک کرده، و با مهربانیاش، جا را برای مور همواره آماده میکند؛ این دیدگاه همانند دیدگاه یک شیر پهلوان است.
هوش مصنوعی: ای چقدر قوانین جهانی بر اثر وجود تو به نیکویی برقرار است، و چقدر آسمانها به کمک تو استوار و پایدار شدهاند.
هوش مصنوعی: در تو اوج بلندای فضائل است، دل تو مانند دریایی پر از معانی است، کف دستان تو نمایانگر خوبیها و نیکیهاست، و وجود تو تجسمی از روح و جان است.
هوش مصنوعی: زمانی که بخشش و سخاوت همچون بهمن سرد از تو دور شود، حاتم (شخصیت معروف در سخاوت) در برابر کینه و حسادت ناتوان خواهد بود و مانند رستم (نماد قهرمانی و قدرت) در برابر زشتیها و شکستها قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: دل روشن تو، پادشاهی است بر تخت معنویات، و صدای قلم تو، تفسیر کنندهی رازهای عمیق جهان است.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر نعمت و لطف تو خوشحال و شاداب است و آسمان به یاد تو همیشه در حال پر کردن جامی از زیادتی و برکات است.
هوش مصنوعی: پیروزی به قدرت پرچم است که قامت بلند آن را به دوش میکشد و هنگام مرگ دشمن، گیسوی پرچم به نشانه سوگواری میگشاید.
هوش مصنوعی: ستارههای آسمانی، زیر فرمان تو هستند و برگزیدگان زمینی نیز در برابر تو احترام دارند.
هوش مصنوعی: تو خالی از هر گونه نقیصهای و از صفات منفی دوری. وجودت از هر نوع کمبود و محدودیتی آزاد است و جلال و عظمتت از توضیحات و کلمات فراتر است.
هوش مصنوعی: در وجود تو اسراری نهفته است که از نگاهها پنهاناند و نتایج اندیشههای متعالی در سخنان تو به خوبی نمایان شدهاند.
هوش مصنوعی: معنای این بیت این است که تمام نشانههای شاهی و بزرگی در شخصیت تو نمایان است و در عین حال، رازهای محبت و نعمتهای الهی به خاطر تلاش و کوشش تو هنوز ناشناخته و مبهم باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: ستارههای ثابت به خاطر عظمت تو در آسمان میدرخشند و سیارات محبوب با جذبه و خوشنودی تو همواره در کنار تو هستند.
هوش مصنوعی: درخشش ستارگان به خاطر عظمت تو است و به همین دلیل، جهان به زیبایی و لطافت تو زینت داده شده است.
هوش مصنوعی: من به عنوان یک خادم کوچک در کاخ شما هستم، ای شاه شرقی. من از سرزمین هند آمدهام و در ایوان باعظمت شما در شب تاریک حضور دارم.
هوش مصنوعی: نوشتههای آسمانی تحت تأثیر قلم شما به زیبایی بیان شدهاند، و ویژگیهای ذاتی طبیعت شما، آنها را به شکل دلپذیری تنظیم و دستهبندی کرده است.
هوش مصنوعی: سرنوشت و رویدادهای زندگی به وسیله خوب بودن و تلاش تو سامان یافته و منظم میشود.
هوش مصنوعی: زرشک در دستان تو افتاده و حالا دل من از ترس ناشی از بخشش و سخاوت تو مثل دریا در لرز است.
هوش مصنوعی: وقتی دشمن زیر فرمان تو را دید، مانند حلقهای بر انگشت سلیمان، قدرت تو را در دنیا حس کرد و تحت تأثیر قرار گرفت.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است رازی از آسمان از درون تو پنهان بماند، در حالی که در مکان پاک الهی، دل تو در دسترس و نزدیک است؟
هوش مصنوعی: هر کسی که از جام بندگی تو نوشید، دیگر به مقام و دارایی جمشید توجهی نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و زیباییهای تو، دست موسی بن عمران به حرکت درآمد و آفرینش تو به کمک روح عیسی مریم پیش رفت.
هوش مصنوعی: در کجا میتوان جلال و عظمت تو را پیدا کرد، در حالی که آسمان هم نمیتواند بر ابعاد والای تو دست یابد؟ کسی چگونه میتواند به آرامش و احترام بر زیر سایه این چرخ گردون بیاید؟
هوش مصنوعی: اگر برادرم به مقام و جایگاهی رسید، حسودان توجهی به این موضوع نمیکنند، چون او در شأن و مقام خود قرار دارد.
هوش مصنوعی: دل تو جایگاهی بسیار بزرگ و با عظمت دارد، و جهانیان مانند ذرات ریز در کنار آن هستند. همچنین، تمامی آسمانها و بالاها مانند قطرات شبنم در کنار دریاچهای وسیع به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: از شدت زیبایی و جذابیت موهای عروس، ذهن تو مانند حلقههای تنگ و درهم از عشق و دلباختگی پر شده است.
هوش مصنوعی: سرانجام راحتی و آرامش در زندگی باعث میشود که زیباییهای دلانگیز و دلربا به سوی ما جذب شوند. زیباییها و جذابیتها را از دست ندهیم و آنها را با دقت و توجه جمعآوری کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی خزان و بهاران همواره در کنار هم هستند و فصلهای ربیع و محرم به طور مداوم و همیشگی در حال تکرارند، زندگی نیز به همین شکل ادامه دارد.
هوش مصنوعی: بهار زندگیات تحت تاثیر خزان و بدبختی نباشد، زیرا حسادت دیگران ممکن است به خوشبختی و نشاط تو آسیب برساند.
هوش مصنوعی: جهان معنا و مفهوم به خاطر حضور تو تحت تسلط من است و همه چیز که ممکن است، به خاطر عظمت و شأن تو یقین دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپهر مجد و معالی محیط نقطه عالم
جهان جود و عوالی چراغ دوده آدم
خدیو کشور پنجم یگانه گوهر انجم
جم دوم کی اعظم خدایگان معظم
زحل محل و فلک عز، قدر مراد و قضا کین
[...]
بر اوج گنبد گردون ز موج لجه ی عالم
چو جرم زهره و تیر است و عین کوثر و زمزم
فروغ ساغر پهبا ز بزم داور گیبتی
شعاع جوهر جنجر ز، رزم خسرو اعظم
سپهر آخر شاهان جهان کشور شاهی
[...]
که برد رونق کان و که داد خجلت قلزم
بجز طغایتمور خان جم دوم بتعظم
شهی که پای بر اورنگ خسروی چو رسیدش
سپهر افسر منت نهاد بر سر مردم
زفرط حکمت و رفعت چو آصف است و سلیمان
[...]
بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مردم
که من به ناز نو خو کرده ام نه ناز و تنعم
چو از دردت به در کعبه رفتم و بنشستم
کبوتری ز حرم بانگ برکشید که قم قم
مرا که می رسد از غیب صد لطیفه شیرین
[...]
بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم
ولیک عاقبة الامر دل بمهر تو دادم
دری ز وصل گشادی، بروی من نظری کن
بیمن دولت وصل ببین که در چه گشادم؟
بیار جام مصفا، مگو حکایت فردا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.