بینیازی تو و ما بهر نیاز آمدهایم
رفته بودیم ز کوی تو و باز آمدهایم
روی دل در طرف زاویهٔ تحقیق است
ما بر این رو[ی] نه بر وجه مجاز آمدهایم
دوش الطاف تو چون بندهنوازی میکرد
گفت: باز آی که ما بندهنواز آمدهایم
بیجواز خط تو رفتن ما ممکن نیست
رُقعهای ده که به امید جواز آمدهایم
تا مگر سرو قدت سایه کشد بر سر ما
سر قدم ساخته از راه دراز آمدهایم
بسته احرام ره کعبه اقبال شما
به صفا سعی نموده به حجاز آمدهایم
طاق ابروی تو پیوسته مرا در نظرست
نظری کن که به محراب نماز آمدهایم
مگذاریم به داغ از تو [چو] شمع از سر سوز
غالب آن است که با سوز و گذاز آمدهایم
تا که محمود شود عاقبتت ابن حسام
جان فدا کرده به دیدار ایاز آمدهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و وابستگی به معشوق صحبت میکند. او بیان میکند که برای برآورده کردن نیازهای خود به درگاه معشوق آمده است و حتی اگر بارها از آنجا رفته، دوباره به سوی او بازگشته است. شاعر میگوید که تنها هدفش از این سفر، دیدن روی معشوق و بهرهمندی از الطاف اوست. او به شدت به عشق و بندگی معشوق خود پایبند بوده و برای رسیدن به او، تمام موانع را پشت سر گذاشته است. در انتها، او با امید به اینکه معشوقش به او توجه کند، ابراز میکند که جان خود را فدای عشق او کرده است.
هوش مصنوعی: ما به خاطر بینیازی تو و خودمان به اینجا آمدهایم. قبلاً از کوی تو رفته بودیم، اما دوباره برگشتهایم.
هوش مصنوعی: ما در جستجوی حقیقت هستیم و به خاطر ظاهر و کلمات مجازی به اینجا نیامدهایم.
هوش مصنوعی: دیروز محبتهای تو مانند نوازش یک دوست بود و گفتی: برگرد، زیرا ما برای مهربانی کردن به نزد تو آمدهایم.
هوش مصنوعی: ما بدون اجازه نمیتوانیم از خط تو عبور کنیم، پس برگهای به ما بده که به امید کسب اجازه به اینجا آمدهایم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که قامت زیبای تو بر سر ما سایه بیفکند، ما با پای پیاده از راهی طولانی آمدهایم.
هوش مصنوعی: ما با نیت پاک و با مشقت به حجاز آمدهایم تا در مسیر کعبه، تلاش و پاکی را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: ابروی تو همیشه در ذهن من است، لطفاً نگاهی به ما بیندازید که در حال نماز خواندن هستیم.
هوش مصنوعی: به خاطر درد و اشتیاق تو، مانند شمعی که در آتش میسوزد، ما نیز با این سوز و غم زندگی را ادامه دادهایم و نمیگذاریم که این حس ما را از پا درآورد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که محمود به مقام و منزلت برسد، ما با فدای جان خود به دیدار ایاز آمدهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنما ما ز ره دور و دراز آمدهایم
بهسر کوی تو با درد و نیاز آمدهایم
گر ز نزدیک تو آهسته و هشیار شدیم
مست و آشفته به نزدیک تو بازآمدهایم
آمدستیم خریدار می و رود و سرود
[...]
ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمده ایم
بهوایت زره دور و دراز آمده ایم
قدحی آب که بر آتش ما افشاند
که درین بادیه با سوز و گداز آمده ایم
بینوا گرد عراق ارچه بسی گردیدیم
[...]
روی بنمای که پیشت به نیاز آمده ایم
در جهان جز غم تو از همه باز آمده ایم
طاق ابروی تو محراب دل و جان منست
زان به اخلاص دل آنجا به نیاز آمده ایم
قلب راه غم عشقم ز سر صدق و صفا
[...]
تا به سودای تو از راه دراز آمدهایم
ناز میکن که به صد گونه نیاز آمدهایم
نازنینی تو اگر ناز کنی میرسدت
ما گدایان به نیاز از پی ناز آمدهایم
از غمت سوخته و طالب درمان نشده
[...]
ما بسی مرحله دور و دراز آمده ایم
تا کنون بر در اینخانه فراز آمده ایم
در این خانه مبندید به رخساره ما
که بدین در زره عجز و نیاز آمده ایم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.