غمزهٔ تیز ترا سینهٔ من شد هدف
خون دلم گو بریز اینْت مرا صد شرف
در صف تو عاشقان جامه به خون شستهاند
تا که شود در میان یا که رود پیش صف
دل به کمند تو باز بسته از آن شد که هست
سایهٔ موی ترا نور خدا در کنف
غرقهٔ بحر عمیق از پی دُردانهایم
یا برود سر ز دست یا گهر آید به کف
عمر که بییاد دوست میگذرد عمر نیست
تا نکنی عمر من عمر گرامی تلف
جان و دل عارفان صید کمند تواند
کی بود آخر ترا میل به صید عجف
فتنه نشان میدهند رو به طلب شحنهای
فتنه نشان تو بس شحنهٔ دشت نجف
ابن حسام این سخن وسع بیان تو نیست
اَلهَمَنی مُلهَمٌ عَرَّفَنی مَن عَرف
لؤلؤ نظم خوشاب زادهٔ طبع من است
دُرّ گرانمایه را پاک بباید صدف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن شه خورشید رای و ان ملک ابر کف
بحر دمان روز رزم شیر ژیان پیش صف
جوشن پیشش چو خر خفتان نزدش چو خف
مملکت از وی شریف همچو ز لؤلؤ صدف
بار خدایی که هست ملک زمین را شرف
وز شرف و قدر خویش فخر نژاد و سلف
مذهب حق را پناه لشکر دین را کنف
حاتم طائی به طبع صاحب کافی به کف
باز به میدان ما فوج بلا بسته صف
پای فلک در میان رسم امان بر طرف
خرقه شکافان ذوق بیدف و نی در سماع
جبه فشانان شید تابع قانون دف
جان قدیم اشتها مانده همان ناشتا
[...]
باز به میدان ما، فوج بلا بسته صف
پای فلک در میان، رسم امان بر طرف
خرقه شکافان شوق، بی دف و نی در سماع
حله فشانان شید، تابع قانون و دف
جان قدیم اشتها، مانده همان ناشتا
[...]
تا تو گرفتی قبول از علمای نجف
فر تو پیشی گرفت از امرای سلف
نصرت و اقبال و جاه پیش تو بربست صف
گشته به تیر بلا سینهٔ خصمت هدف
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.