دل در آن طره ی گره گیر است
جای دیوانه زیر زنجیر است
چشم او گر بود غزال اما
مژه اش همچوچنگل شیر است
تیره شد آینه رخش از خط
آه ما را ببین چه تأثیر است
بکش ای شوخ اگرکشی ما را
زآنکه آفت بسی به تأخیر است
روی ار دیر از برم زود است
آیی ار زود بر سرم دیر است
دل من گر خراب شدغم نیست
که کنون مستحق تعمیر است
عاشقی کار هر سری نبود
امر یزدان و حکم تقدیر است
مرنه گویند هست کج منقار
مرغکی کش خوراک انجیر است
همچومن هر که شد بلنداقبال
پیش تیر نگار نخجیر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چار طبعش مرید و او پیر است
ده حواسش سپاه و او میر است
خاصه کاین راه راه نخچیر است
آسمان با کمان و با تیر است
به سکه در علم راست تدبیر است
راستی هم شهاب و هم تیر است
غرض تن ز روح تدبیر است
علت هستیش به تأثیر است
ملک داری همه به تدبیر است
گرچه تدبیر هم به تقدیر است
هر که تأخیر کرد در تدبیر
عاقبت کار او به تقصیر است
سخن نوجوان دگر باشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.