گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بلند اقبال

چشمم فتد در آینه گر برجمال تو

شاید که درزمانه ببینم مثال تو

بختم سیاه گشته و آشفته خاطرم

این یک ز طره تو وآن یک زخال تو

گفتی که قامتت چو کمان از چه گشته خم

خم گشته است ز ابروی همچون هلال تو

بیرون نمی رودز سر من هوای تو

خالی نمی شود دل من از خیال تو

برحال زار خسته دلان هیچ ننگری

حیرانم از تکبر و جاه وجلال تو

ای خواجه گر مرا به غلامی کنی قبول

گه قنبر توگردم وگاهی بلال تو

اقبال من ز بسکه بلنداست و ارجمند

آخر شود نصیب دل من وصال تو

 
sunny dark_mode