گنجور

 
بلند اقبال

روی ننموده ربودی دل ودین

ای به قربان توهم آن وهم این

هم فلک از غم توخاک به سر

هم ملک بر در تو خاک نشین

نه عجب باشد اگر از قدرت

چرخ را پست تر آری ز زمین

یا که این پست زمین را ز شرف

مرتفع تر کنی از چرخ برین

نشود باور من کز در تو

ناامیدی برده ابلیس لعین

هر کجا می نگرم جلوه تو است

بارک اله شده چشمم حق بین

هرکه از یادتوگرددغافل

همه اعضاش کنندش نفرین

وآنکه بیخود شد وپرداخت به تو

همه اشیاء کنندش تحسین

شد به عشق توبلنداقبالم

باد پیوسته الهی آمین

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode