تو از فرهاد دل بری نه شیرین
توبودی ویس پیش چشم رامین
توکردی وکنی نه اختر و بخت
شکایت نه از آن دارم نه از این
نبیند هر چه بیند جز رخ دوست
اگر باشدکسی را چشم حق بین
مرا دلبر پرستی گشته مذهب
نه از کفرم خبر باشد نه از دین
بود تحسین ز لبهای تودشنام
دعا باشد بگوئی گر تو نفرین
دلم دانی به زلفت در چه حال است
چو گنجشکی است در چنگال شاهین
بلند اقبال از عشق تو شاد است
نباشد عاشق آنکو هست غمگین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان احساسات عاشقانه پرداخته و پیوندی عمیق بین عاشق و معشوق را توصیف میکند. بیان شده که عشق و محبت به محبوبی همچون فرهاد برای شیرین و ویس برای رامین، اوج و عظمت دارد. شاعر از علایق و وابستگیهایش به محبوبش صحبت میکند و میگوید که در عشقش نه از کفر خبری دارد و نه از دین. پیشنهاد میکند که دلش زنده به محبت اوست و همچنین اشاره میکند به جلال و شگفتی عشق که انسان را از غم و اندوه دور میکند. شاعر در نهایت بر این نکته تأکید میکند که عشق واقعی همیشه پر از شادی و نشاط است.
هوش مصنوعی: تو دل را از فرهاد میربایی، نه از شیرین. تو مانند ویس هستی که در برابر چشم رامین قرار دارد.
هوش مصنوعی: تو کاری کردی که نه به ستارهها و شانس شکایتی دارم، نه از این وضعیت ناراضی هستم.
هوش مصنوعی: کسی که چشم حقیقتنگر دارد، جز چهره معشوق را نمیبیند و هیچ چیز دیگر برایش اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: دلبر من شده است مثل یک مذهب برایم؛ نه به کفر اعتقاد دارم و نه به دین.
هوش مصنوعی: اگر از زبان تو به جای تحسین، دشنام و نفرین بیاید، باز هم دعا و خوبی برای تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: دل من در اثر زلف تو به چه وضعیتی درآمده است، مانند گنجشکی است که در چنگال شاهین گرفتار شده و به شدت در اضطراب است.
هوش مصنوعی: خوشبختی از عشق تو در دل او موج میزند، اما عاشقانی که در غم به سر میبرند، چنین احساسی ندارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باید که تو اینقدر بدانی بیقین
کان کو چو تویی برآرد از خاک زمین
ناخواسته داد آنچه بایست همه
ناگفته دهد هر آنچه آید پس از این
در راه یگانگی نه کفرست و نه دین
یک گام زخود برون نه و راه ببین
ای جان جهان تو راه اسلام گزین
با مار سیه نشین و با ما منشین
از کفر کشد زریر شیبانی کین
آباد کند زریر شیبانی دین
بر چرخ نهد زریر شیبانی زین
این مرتبت زریر شیبانی بین
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این
مردان سازند جای در خانه زین
باشند زنان خانه نشین همچو نگین
بر عکس بود کار من بی دل و دین
در خانه زین زن و منم خانه نشین
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.