شد ز آب چشمه چشم جویم روان به دامن
کان سرو قد کند جا شاید به دامن من
از خلق می شنیدم ز آهن پری گریزد
دیدم بتی پری رو کو راست دل ز آهن
ز ابروکشیده شمشیر چون چشم او به رویش
ز آنرو ز زلف پرچین برتن نموده جوشن
گفتی ز من چه خواهی یک بوسه از دولعلت
کور از خدا نخواهد غیر از دوچشم روشن
زلفت ز بس پریشان گردیده پیش لعلت
از بهر وام گویا کج کرده است گردون
کم کن به میل اغیار آزارم ای دل آزار
بشنونصیحت دوست کم رو به حرف دشمن
گرچه بلنداقبال شد شهره در فصاحت
لیکن به وصف رویت گردیده است الکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت محبوبش اشاره میکند. او از چشمهای سخن میگوید که چشمانش را میسازد و محبوبش را به صورت مجسمهای از زیبایی توصیف میکند. شاعر با ذکر جزئیاتی همچون ابروهایش که شبیه شمشیر است و زلفهایش که به تن او زینت میبخشند، زیبایی محبوب را ستایش میکند. در این میان، او به این نکته اشاره میکند که تنها خواستهاش یک بوسه از لبهای محبوب است و از این که دیگران دلش را آزار میدهند گلایه دارد. در نهایت، او با ذکر فضل و سخاوت محبوب در فصاحت، به نوعی به محدودیتها و ناتوانیهای خود در بیان زیباییهای محبوبش اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: چشم من در حال جاری شدن است و مانند آب چشمه، امیدوارم که به دامن آن سرو قد بپیوندد و در کنار من باقی بماند.
هوش مصنوعی: شنیدم که میگویند پریها از آهن میگریزند، اما حالا خودم بتی را دیدم که با چهرهای زیبا و دل پاک، بیپروا در کنار آهن ایستاده است.
هوش مصنوعی: چشمان او مانند شمشیری است که از ابروهایش کشیده شده و بر روی بدنش زرهای از زلفهای پرچین پوشیده است.
هوش مصنوعی: گفتی از من چه میخواهی؟ یک بوسه از لبهای زیبا. کسی که از خدا چیزی نمیخواهد جز دو چشم روشن و زیبا.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و پیچیدگی موهایت، به نظر میرسد که به خاطر عشق تو، آسمان هم در حال کج شدن است.
هوش مصنوعی: ای دل، به خاطر میل دیگران آزار نرسان، نصیحت دوست را بشنو و به حرف دشمن توجه نکن.
هوش مصنوعی: اگرچه به خاطر سخنوری مشهور و معروف شده، اما در توصیف چهرهات زبانم بند آمده و ناتوان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرنگون مانده است جانم زان دو زلف سرنگون
لاله گون گشته است چشمم زان دو لعل لاله گون
تا بناگوشش ندیدم مه ندیدم بارور
تا زنخدانش ندیدم چه ندیدم سرنگون
از دهانش خیره ماندم من که چون گوید سخن
[...]
ای خواجه تا کی از تو بیداد و ظلم بر من
تا چندمان دوانی « . . . » به گرد خرمن
کردی مرا حواله با گنده ای و پیری
این عار شهر و روستا آن ننگ کوی و برزن
از عشوه ها نگفتم چون پسته کنندم
[...]
دیدی چه گفت بهمن هیزم بنه چو خرمن
گر دی نکرد سرما سرمای هر دو بر من
سرما چو گشت سرکش هیزم بنه در آتش
هیزم دریغت آید هیزم به است یا تن
نقش فناست هیزم عشق خداست آتش
[...]
یارم ز در در آمد، وشتن کنید وشتن
این خانه را به وشتن گلشن کنید، گلشن
یارم ز در درآمد، با حسن و زیب و با فر
گفتم وفا نداری، خندید و گفت:«سن سن »
ای پادشاه جانها وی راحت روانها
[...]
رو چارهای بیندیش، ای فیض در فراقش
جانها رسد به لبها، تا ما به او رسیدن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.