ای خواجه تا کی از تو بیداد و ظلم بر من
تا چندمان دوانی « . . . » به گرد خرمن
کردی مرا حواله با گنده ای و پیری
این عار شهر و روستا آن ننگ کوی و برزن
از عشوه ها نگفتم چون پسته کنندم
در دستشان می فکن در پای سیم افکن
آن گویدم بدین شو وین گویدم بدان شو
من در میانه حیران تو بر کناره برزن
چون گویمش که دستار آن گویدم که اینک
بردار و ریشه می کن یعنی که ریش می کن
ای صدر دین که بادی با خیر و خرمیها
اندر میانه ما منداز شر و شیون
ما را حواله ای کن زین به که نیست پیدا
آن زن به مزد مسکین در هیچ جا و مسکن
تا کی دهم صداعت در دم این پلیدان
که آخر بهشت نتوان برساختن ز گلخن
گندم بدول بادا با تو مرا همیشه
شادانه باد جوجو مرجوی ارزن ارزن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرنگون مانده است جانم زان دو زلف سرنگون
لاله گون گشته است چشمم زان دو لعل لاله گون
تا بناگوشش ندیدم مه ندیدم بارور
تا زنخدانش ندیدم چه ندیدم سرنگون
از دهانش خیره ماندم من که چون گوید سخن
[...]
دیدی چه گفت بهمن هیزم بنه چو خرمن
گر دی نکرد سرما سرمای هر دو بر من
سرما چو گشت سرکش هیزم بنه در آتش
هیزم دریغت آید هیزم به است یا تن
نقش فناست هیزم عشق خداست آتش
[...]
یارم ز در در آمد، وشتن کنید وشتن
این خانه را به وشتن گلشن کنید، گلشن
یارم ز در درآمد، با حسن و زیب و با فر
گفتم وفا نداری، خندید و گفت:«سن سن »
ای پادشاه جانها وی راحت روانها
[...]
رو چارهای بیندیش، ای فیض در فراقش
جانها رسد به لبها، تا ما به او رسیدن
ما را ز خاک کویت پیراهنی است برتن
آن هم ز آب دیده، صد چاک تا به دامن
ویرانه دلم را گنجی است یاد رویت
در وی خیال زلفت چون مار کرده مسکن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.