ای دل آزار مباش از پی آزار دلم
که نباشد به کسی جز تو سروکار دلم
باشد از ابروو مژگان به کفش تیر وکمان
چشمِ تو هست مگر بر سرِ پیکارِ دلم
ترک خونخوار توگردیده عدوی دل من
که خدا باد ازین فتنه نگهدار دلم
دل من بختی مست است وندارد پروا
هر چه خواهی بکن ای دوست ز غم بار دلم
چشم بیمار توکرده است دلم را بیمار
جز غم عشق توکس نیست پرستار دلم
دل من خون شد و از دیده من بیرون شد
آفرین بر دل من باد وبه کردار دلم
ز غم از دل نکشم آه که ترسم سوزد
نه فلک از تف یک آه شرر بار دلم
دست حاشا که ز عشق تودل آزار کشم
هر چه ناصح به نصیحت کندآزار دلم
هر که شدخوار دل او رانبود بهره زعیش
من دل داده از آن رو است چنین خوار دلم
ای که پرسی ز دلم مر نه سپردم به تودل
دل بر توست نیی ازچه خبر دار دلم
به گرفتاری دل چاره گری کن ورنه
همه دانندطبیبا که گرفتار دلم
تاچوجان در دل من جای گرفتی ای دوست
شده اند اهل جهان دشمن خونخوار دلم
با رگ وریشه برون آرمش از پیکر خویش
تا نگردد کسی آگاه ز اسرار دلم
دیده دل شده روشن چوبلنداقبالم
شده تا عارض توشمع شب تار دلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشق مستم و محنت زده از بار دلم
دوستان عفو کنیدم که گرفتار دلم
همه کس در پی تیمار و دل من ز جنون
سنگ بر سینه زنان در پی آزار دلم
خار خار دلم از زخم زبان کم نشود
[...]
تا خم زلف بتان آمده زنار دلم
بت پرستی زمیان و پرستار دلم
یوسف مصر مکان کرده ببازار دلم
من زلیخا صفت امروز خریدار دلم
مرغ طبعم بنوا آمده چون بلبل باغ
[...]
در خم زلف توتا گشته گرفتار دلم
از پریشانی خودنیست خبردار دلم
تا به عشق تو سروکار دل افتادمرا
شست یکباره دل ودست ز هر کار دلم
بلکه از شربت لعل توشفائی یابد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.