گنجور

 
اهلی شیرازی

عاشق مستم و محنت زده از بار دلم

دوستان عفو کنیدم که گرفتار دلم

همه کس در پی تیمار و دل من ز جنون

سنگ بر سینه زنان در پی آزار دلم

خار خار دلم از زخم زبان کم نشود

مگر آن سوزن مژگان بکشد خار دلم

دل خرید از کف غم بازم و بفروخت بدوست

خود فروشی نکنم بنده بازار دلم

عیب من از رخ معشوق نشاید اهلی

که مرا خود هنر اینست که در کار دلم

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
آشفتهٔ شیرازی

تا خم زلف بتان آمده زنار دلم

بت پرستی ز میان ، گشته  پرستارِ دلم

یوسف مصر مکان کرده ببازار دلم

من زلیخا صفت امروز خریدار دلم

مرغ طبعم بنوا آمده چون بلبل باغ

[...]

بلند اقبال

در خم زلف توتا گشته گرفتار دلم

از پریشانی خودنیست خبردار دلم

تا به عشق تو سروکار دل افتادمرا

شست یکباره دل ودست ز هر کار دلم

بلکه از شربت لعل توشفائی یابد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بلند اقبال
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه