کسی که عشق ندارد چه درجهان دارد
تنی که یار ندارد مگوکه جان دارد
هر آن که گلرخی او را به بر بود شب وروز
چه حاجتی به گل و سیر بوستان دارد
اگر زعاشق صادق نشانه می طلبی
قدی ز محنت وغم خم تر ازکمان دارد
علامتدگرش اینکه داغها بر دل
ز درد دوری دلدار لاله سان دارد
چوزلف یار بود درهم وپریشان حال
چوچنگ وتار همی ناله وفغان دارد
نشان آنکه گرفتار درد عشق بود
مگو که چهره به زردی چو زعفران دارد
به درد عشق گرفتار شد بلنداقبال
ز خون دیده رخی همچو ارغوان دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و روز کسی میپردازد که عشق را در زندگیاش ندارد. شاعر میگوید فردی که یار ندارد، هرچند زنده است، اما زندگیاش بیمعناست. او از عاشقانی که معشوقهشان را در کنار دارند، یاد میکند و میپرسد که چه نیازی به گل و بوستان دارند. علامت عشق صادقانه، درد و رنجی است که بر دل عاشق نشسته و نشان آن، داغهایی است که از دوری معشوق بر قلب او مینشیند. چهره عاشق از شدت این درد زرد میشود و ناله و فغان او از غم عشق به گوش میرسد. در نهایت، کسی که به عشق گرفتار است، با وجود این درد و رنج، در دلش زیبایی و شور عشق را حفظ میکند.
هوش مصنوعی: کسی که عشق را در زندگی خود تجربه نکرده، چه ارزشی برای دنیای اطرافش خواهد داشت؟ بدنی که فاقد عشق و یار است، نمیتواند ادعای حیات و وجود کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که محبوبی زیبا در کنارش دارد، در طول روز و شب نیازی به گلها و زیباییهای باغ ندارد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال نشانهای از عشق واقعی هستی، باید بدانید که معشوقی که در دلش غم و رنج دارد، به قدری نرم و لطیف است که مانند کمان خمیده میماند.
هوش مصنوعی: علامت این که او همچنان به یاد دلبرش است، این است که درد دوری از او بر دلش مانند داغی که روی لاله باقی میماند، اثر گذاشته است.
هوش مصنوعی: وقتی که موهای یار در هم و نامنظم باشد، مانند چنگ و تار ناله و فغان سر میدهد.
هوش مصنوعی: کسی که درگیر درد عشق است نباید دربارهاش بگویی چون چهرهاش به زردی زعفران درآمده.
هوش مصنوعی: بلنداقبال به خاطر درد عشق به شدت رنج میکشد و چهرهاش که به خاطر اشکها و غمها رنگی مانند گل قرمز ارغوانی دارد، بسیار زیبا و دلنواز شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراقِ یارِ سفر کرده رویِ آن دارد
که قصدِ جانِ منِ زارِ ناتوان دارد
دلِ سبک سرم از جان ملال خواهد کرد
مگر که بختِ سبک سارِ سرگران دارد
غلامِ هم نفسی ام که یک نفس با من
[...]
کسی که یار وفادار و مهربان دارد
سعادت ابد و عمر جاودان دارد
مگر که گرد لب لعل آن صنم گشته ست
که باد صبحدم امروز بوی جان دارد
حدیث او همه روز و هلاک او همه شب
[...]
دلی، که میل به دیدار دوستان دارد
فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد
کدام لاله به روی تو ماند؟ ای دلبند
کدام سرو چنین قد دلستان دارد؟
گرت به جان بخرم بوسهای، زیان نکنم
[...]
امیر و خواجه منعم کسی تواند بود
که پای همت بر فرق فرقدان دارد
ز راه لطف و کرم بر سر وضیع و شریف
دو دست خویش همه ساله زرفشان دارد
نه آنکه از زر و یاقوت او کله سازد
[...]
کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد
جزین حدیث نگوید کسی که آن دارد
ز مرگ چون دل صاحب دلان بود آمن
کسی که او بتو زنده است و چون تو جان دارد
زمین ز روی تو چون آفتاب روشن شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.