امیر و خواجه منعم کسی تواند بود
که پای همت بر فرق فرقدان دارد
ز راه لطف و کرم بر سر وضیع و شریف
دو دست خویش همه ساله زرفشان دارد
نه آنکه از زر و یاقوت او کله سازد
نه آنکه او کمر لعل بر میان دارد
کسی که نیست در او لطف و مردمی و کرم
مرا از آن چه که صد گنج شایگان دارد
کس آن بود که بنزدیک اهل علم و خرد
که جود بیحد و الطاف بیکران دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ویژگیهای انسانی و اخلاقی شخصیتی به نام امیر و خواجه منعم است که به اوصاف نیکو و کرامت اشاره میکند. شاعر میگوید کسی که همت بلندی دارد و همواره به دیگران و افراد نیازمند کمک میکند، میتواند به حقیقت بزرگترین شخص باشد. این فرد نه بر اساس ثروت و زیبایی ظاهری، بلکه به واسطهٔ بزرگمنشی، لطف و کرم خود شناخته میشود. در نهایت، او را نزد اهل علم و خرد به عنوان شخصی با جود و محبت بیحد و مرز میشناسند.
هوش مصنوعی: فردی که در زندگی خود به موفقیتهای بزرگ و ارزشمندی رسیده و قادر است بر قلههای بلند و دشواریها غلبه کند، میتواند به مقام و قدرت دست یابد.
هوش مصنوعی: از طریق مهربانی و لطف، شخصی با دستهای خود هر ساله برای هر دو دسته از افراد عادی و محترم، برکتی فراهم میکند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که فردی به زیباییها و زینتهای ظاهری توجه نمیکند. او نه بر اساس ثروت و سنگهای قیمتی، بلکه به ارزشهای درونی و واقعی انسانها اهمیت میدهد. در واقع، این فرد از ظاهر و زیورآلات نمیگذرد و بیشتر به محتوا و عمق شخصیت دیگران توجه دارد.
هوش مصنوعی: کسی که در وجودش مهربانی، انسانیت و بخشش نیست، برای من ارزشش از آنچه که صد گنج با ارزش دارد، کمتر است.
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه اهل دانش و خرد به خوبی و سخاوت بیپایان و محبتهای نامحدود نزدیک نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراقِ یارِ سفر کرده رویِ آن دارد
که قصدِ جانِ منِ زارِ ناتوان دارد
دلِ سبک سرم از جان ملال خواهد کرد
مگر که بختِ سبک سارِ سرگران دارد
غلامِ هم نفسی ام که یک نفس با من
[...]
کسی که یار وفادار و مهربان دارد
سعادت ابد و عمر جاودان دارد
مگر که گرد لب لعل آن صنم گشته ست
که باد صبحدم امروز بوی جان دارد
حدیث او همه روز و هلاک او همه شب
[...]
دلی، که میل به دیدار دوستان دارد
فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد
کدام لاله به روی تو ماند؟ ای دلبند
کدام سرو چنین قد دلستان دارد؟
گرت به جان بخرم بوسهای، زیان نکنم
[...]
کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد
جزین حدیث نگوید کسی که آن دارد
ز مرگ چون دل صاحب دلان بود آمن
کسی که او بتو زنده است و چون تو جان دارد
زمین ز روی تو چون آفتاب روشن شد
[...]
نسیم باد سحر عزم بوستان دارد
دمید و بازدمش کیمیای جان دارد
رسید مژده که سلطان گل به طالع سعد
عزیمت چمن و رای گلستان دارد
به ناز تکیه زده بر کنار آب روان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.