فراقِ یارِ سفر کرده رویِ آن دارد
که قصدِ جانِ منِ زارِ ناتوان دارد
دلِ سبک سرم از جان ملال خواهد کرد
مگر که بختِ سبک سارِ سرگران دارد
غلامِ هم نفسی ام که یک نفس با من
فرو نشیند و رازِ دلم نهان دارد
وصال پای ز من در کشید و یار برفت
فراق بر منِ بی چاره دست از آن دارد
چه صعب تر ز جدایی بود میانِ دو دوست
که این بر آن دلِ مشتاقِ مهربان دارد
به جان رسیده ام ای دوست جانِ مشتاقم
کجا شدی که روان نظر روان دارد
ز مرگ بی تو نترسم خدای می داند
بلی که بی تو مرا زندگی زیان دارد
بیا که دیده جگر بی تو در کنار نهاد
ببین که با تو کنارم چه در میان دارد
کنارِ وصلِ توم از میانِ دل باید
غمِ میانِ توم از میانِ جان دارد
فضایِ کلبۀ من بی تو دوزخ است بلی
بهشت نور ز دیدارِ دوستان دارد
همین و بس که نزاریِ خویش خواندی ام
مرا دگر چه غمِ دوزخ و جنان دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از فراق و جدایی محبوب سخن میگوید و احساسات عمیق خود را به تصویر میکشد. او از درد و رنج ناشی از دوری مینالد و به یاد محبوبش زندگی را بیمعنا میداند. دلش به شدت برای وصال و نزدیکی به او تنگ شده و میگوید که جدایی بین دو دوست چه سخت و دشوار است. شاعر با اشاره به بیپناهی و تنهاییاش در غیاب محبوب، فضایی تاریک و آکنده از غم را ترسیم میکند و او را به بازگشت دعوت مینماید تا زندگیاش دوباره روشن شود. در نهایت، شاعر به طعمی از جهنم در غیاب محبوب و بهشتی در حضور او اشاره میکند و بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند جای خالی محبوبش را پر کند.
هوش مصنوعی: فراق یارِ سفر کرده به قدری عمیق است که گویی به جان ناتوان من آسیب میزند.
هوش مصنوعی: دل شاد و بیخیالم از زندگی خسته خواهد شد، مگر اینکه خوشبختی و شادکامی در انتظارش باشد.
هوش مصنوعی: من بندهی کسی هستم که وقتی یک لحظه کنار من باشد، تمام رازهای دلام را در دل خود نگه میدارد.
هوش مصنوعی: وصال و نزدیک شدن معشوق از من دور شد و او رفت. جدایی و فراق بر منِ بیچاره دست از سر بردارد.
هوش مصنوعی: جدایی میان دو دوست بسیار دشوار است، به ویژه زمانی که یکی از آنها دل تنگ و عاشق دیگری است.
هوش مصنوعی: به شدت به تو نیاز دارم، دوست. جانم که در انتظار توست کجاست؟ چرا که روح من همچنان به خاطر تو شاداب و زنده است.
هوش مصنوعی: من از مرگ بی تو نمیترسم، خدایا میدانی که واقعاً زندگی بدون تو برایم بیفایده است.
هوش مصنوعی: بیا و ببین چه حالتی دارم، حتی چشمم از دوری تو به اندازه جگرم به درد آمده است. در کناری که تو نیستی، احساساتی را تجربه میکنم که فقط در حضور تو میتوانم حس کنم.
هوش مصنوعی: کنارِ پیوند تو، باید از عمق دل غم و اندوهی که در جانم وجود دارد، کنار گذاشته شود.
هوش مصنوعی: فضای خانهام بدون تو مثل جهنم است، اما دیدار دوستان میتواند بهشتی از نور ایجاد کند.
هوش مصنوعی: فقط همین کافی است که مرا به نام خودت خواندی، دیگر چه غمی برایم از جهنم و بهشت باقی مانده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که یار وفادار و مهربان دارد
سعادت ابد و عمر جاودان دارد
مگر که گرد لب لعل آن صنم گشته ست
که باد صبحدم امروز بوی جان دارد
حدیث او همه روز و هلاک او همه شب
[...]
دلی، که میل به دیدار دوستان دارد
فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد
کدام لاله به روی تو ماند؟ ای دلبند
کدام سرو چنین قد دلستان دارد؟
گرت به جان بخرم بوسهای، زیان نکنم
[...]
امیر و خواجه منعم کسی تواند بود
که پای همت بر فرق فرقدان دارد
ز راه لطف و کرم بر سر وضیع و شریف
دو دست خویش همه ساله زرفشان دارد
نه آنکه از زر و یاقوت او کله سازد
[...]
کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد
جزین حدیث نگوید کسی که آن دارد
ز مرگ چون دل صاحب دلان بود آمن
کسی که او بتو زنده است و چون تو جان دارد
زمین ز روی تو چون آفتاب روشن شد
[...]
نسیم باد سحر عزم بوستان دارد
دمید و بازدمش کیمیای جان دارد
رسید مژده که سلطان گل به طالع سعد
عزیمت چمن و رای گلستان دارد
به ناز تکیه زده بر کنار آب روان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.