کسی که یار وفادار و مهربان دارد
سعادت ابد و عمر جاودان دارد
مگر که گرد لب لعل آن صنم گشته ست
که باد صبحدم امروز بوی جان دارد
حدیث او همه روز و هلاک او همه شب
کسی بود که مرا دست بر دهان دارد
گل از جوانی مشغول حسن و خنده زنان
چه آگهست که بلبل چرا فغان دارد؟
مگر که جان بتوان بردن، ای مسلمانان
کسی ز بی غمی اندر جهان نشان دارد
بترس از آه من، ای چشم یار و برمشکن
که ناتوانی، این گرمیت زیان دارد
تبارک الله چندین دلی که سوی تو رفت
یکی چه گویی از آن جمله خان و مان دارد
رو مدار که مردار جان دهم پیشت
که چشم مست تو هم تیر و هم کمان دارد
زبان نماند، ز نامت هنوز سیری نیست
دریغ خسرو مسکین که یک زبان دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی احساس عشق و وفاداری است. شاعر بیان میکند که کسی که معشوق وفادار و مهربانی دارد، زندگیاش با سعادت و جاودانگی همراه است. او به زیباییهای معشوق و تأثیری که بر روح و احساساتش دارد، اشاره میکند و از درد و غم ناشی از دوری و جدایی صحبت میکند. شاعر از قدرت و تأثیر چشم و نگاه معشوقش سخن میگوید و ناتوانی خود را در برابر عشقش بیان میکند. در نهایت، او افسوس میخورد که تفاهم و کلامی از عشقش کافی نیست و تعدد احساساتش را در قالب بیزبانی خود مینویسد.
هوش مصنوعی: کسی که دوستی وفادار و مهربان در کنار دارد، زندگی خوشبختی و طولانی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: آیا میتوان اینطور گفت که گرد لب لعل آن معشوق باعث شده است که امروز بوی خوشی در هوای صبح بیفتد؟
هوش مصنوعی: در هر روز از او سخن میگویند و شبها از او هلاک و نابودیاش یاد میشود. این شخص به قدری بر من تأثیر گذاشته که گویی زبانم را بسته است و نمیتوانم چیزی بگویم.
هوش مصنوعی: گل در اوج جوانی و زیباییاش مشغول خوشحالی و خنده است، اما نمیداند که چرا بلبل با صدای غمگینش ناله و فغان میکند.
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند جانش را از عشق و شوق ببرد؟ ای مسلمانان، آیا کسی در این دنیا وجود دارد که به خاطر بیخیالی و بیدردی زندگی کند؟
هوش مصنوعی: از آه من بترس، ای چشمان محبوبم، و آن را نشکن چون تو ناتوانی و این احساسات تند میتواند برایت زیانآور باشد.
هوش مصنوعی: به تسبیح خداوند، چه تعداد دلها که به سوی تو روی آوردهاند! از میان آنها، یکی را چه میتوان گفت که او هم دارای خانواده و وطن است.
هوش مصنوعی: به خودت مغرور نشو که من جانم را به خاطر تو فدای تو میکنم؛ زیرا چشم زیبای تو هم همچون تیر و هم چنان کمانی است که میتواند قلبم را هدف قرار دهد.
هوش مصنوعی: حتی وقتی که زبان از صحبت کردن باز بماند، از نام تو هنوز سیراب نشدهام. دریغ از حال آن فرد مسکین که فقط یک زبان دارد و نمیتواند به خوبی از عشق و محبت تو سخن بگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراقِ یارِ سفر کرده رویِ آن دارد
که قصدِ جانِ منِ زارِ ناتوان دارد
دلِ سبک سرم از جان ملال خواهد کرد
مگر که بختِ سبک سارِ سرگران دارد
غلامِ هم نفسی ام که یک نفس با من
[...]
دلی، که میل به دیدار دوستان دارد
فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد
کدام لاله به روی تو ماند؟ ای دلبند
کدام سرو چنین قد دلستان دارد؟
گرت به جان بخرم بوسهای، زیان نکنم
[...]
امیر و خواجه منعم کسی تواند بود
که پای همت بر فرق فرقدان دارد
ز راه لطف و کرم بر سر وضیع و شریف
دو دست خویش همه ساله زرفشان دارد
نه آنکه از زر و یاقوت او کله سازد
[...]
کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد
جزین حدیث نگوید کسی که آن دارد
ز مرگ چون دل صاحب دلان بود آمن
کسی که او بتو زنده است و چون تو جان دارد
زمین ز روی تو چون آفتاب روشن شد
[...]
نسیم باد سحر عزم بوستان دارد
دمید و بازدمش کیمیای جان دارد
رسید مژده که سلطان گل به طالع سعد
عزیمت چمن و رای گلستان دارد
به ناز تکیه زده بر کنار آب روان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.