به سویت از چه ز محراب می کند رو را
مگر به شیخ نمودی تو طاق ابرو را
چونیشکر ز قدم تا به فرق شیرینی
بگوئی ار همه تلخ وترش کنی رو را
مه است منخسف است آفتاب منکسف است
ویا حجاب به رخسار کرده ای مورا
کنی اسیر دل خسته را به چنگل زلف
چنانکه صید کند شاهباز تیهو را
مگر نه دوزخ از آن گناهکاران است
به من ز چیست ندانم نیفکنی خو را
مگر نه خال تو جا کرده برلب کوثر
که گفت ره نبود در بهشت هندو را
کسان که پند من از عشق دوست میگویند
چومن به چشم حقیقت ندیده اند او را
گرفته ز ابرو ومژگان ز چیست تیر وکمان
خود او اسیر کند از نگاهی آهو را
بدین روش که سراید غزل بلند اقبال
روا بود که بشویند شعر خواجو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شه صدور و خداوند من شهاب الدین
توئی که محض وفائی مر این وفاجو را
به صدق دعوت در قحط سال جود و سخا
محل صدق و وفائی مر این دعاگو را
ز کوی لطف و به حکم کرم ز روی جواب
[...]
به زیر طاق دو ابرو ساحرند او را
که کرده اند مسخر عموم اردو را
مرا به خیره ملامت چی می کند بد گوی
چگونه دوست ندارند روی نیکو را
به سیل دیده ی من بنگرید اگر خواهید
[...]
بس است تیغ تغافل من بلاجو را
مکن به خون من آلوده تیغ ابرو را
کجاست جاذبه طالع سلیمانی؟
که آورد به سرای من آن پریرو را
چو داغ لاله به خون کعبه غوطه زد آن روز
[...]
جهان کهنه چو نو کرد عادت و خو را
به قبله ی عربی آورد عجم رو را
شفیع روز قیامت، محمد مرسل
که قبله گاه جهان کرده طاق ابرو را
شهی که کرده ز درویشی و تهیدستی
[...]
بهگلشنیکه دهم عرض شوخی او را
تحیرآینهٔ رنگ میکند بو را
خموشگشتم و اسرار عشق پنهان نیست
کسی چه چارهکند حیرت سخنگو را
سربریدههماینجا چوشمع بیخواباست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.