بس است تیغ تغافل من بلاجو را
مکن به خون من آلوده تیغ ابرو را
کجاست جاذبه طالع سلیمانی؟
که آورد به سرای من آن پریرو را
چو داغ لاله به خون کعبه غوطه زد آن روز
که غمزه تو کمر بست تیغ ابرو را
کناره کردن مجنون ز خلق، تعلیمی است
که می توان به نگه رام کرد آهو را
کسی سرآمد گلزار غنچه خسبان است
که بشکند سرش از بار درد، زانو را
نهال قامت چابک سوار من تیری است
که هست خانه زین، خانه کمان او را
ملایمت سپر و جوشن ضعیفان است
ز زخم تیغ خطر نیست خامه مو را
اگر نه رتبه نظم است، از چه رو صائب
مقام بر سر چشم است بیت ابرو را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با لحن زیبایی به موضوعات عشق و احساسات میپردازد. او از تیغ ابرو به عنوان نماد زیبایی و آسیبپذیری یاد میکند و از آن میخواهد که به او آسیب نرساند. شاعر به دلتنگی و انتظار برای محبوب خود اشاره میکند و به جاذبهای که او را به سوی معشوق میکشاند، میبالد. همچنین نشان میدهد که چگونه احساسات میتوانند فرد را تحت تأثیر قرار دهند و او را به عواطف عمیقتری هدایت کنند. در نهایت، شاعری اشاره به قدرت و مقام عشق دارد و بیت ابرو را به عنوان مرکز توجه و زیبایی معرفی میکند.
هوش مصنوعی: کافیست که با بیتوجهیام به کسی آسیب بزنم؛ خواهش میکنم تو هم با نگاه نیشدار و چشمان زیبات، مرا به دردسر نینداز.
هوش مصنوعی: کجا است آن نیرو و شانس که باعث شد آن معشوق زیبا به خانه من بیاید؟
هوش مصنوعی: در روزی که پرچم عشق تو به میدان آمد و تیغ ابرویت را به کمر بست، داغ لاله با خون کعبه آغشته شد.
هوش مصنوعی: کنارهگیری و دوری مجنون از مردم، درواقع آموزشی است که میتوان به وسیله آن، آهو را که نمادی از لطافت و زیبایی است، رام کرد.
هوش مصنوعی: فردی که در میان گلها و زیباییها به اوج رسیده، کسی است که اگر به خاطر درد و مشکلات بیافتد، هرگز زانو نمیزند.
هوش مصنوعی: قد بلند و لاغر سوار من مانند یک تیر است که در زین و کمان جا دارد.
هوش مصنوعی: نرمی و ملایمت، همچون سپر و زرهای برای افراد ضعیف است. این افراد با وجود آسیبپذیریشان، از خطرات و زخمها در اماناند.
هوش مصنوعی: اگر نظم و شاعری وجود نداشت، چرا این شعر زیبا و باارزش بر سر چشمهایمان است و این ابرو را میآراید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شه صدور و خداوند من شهاب الدین
توئی که محض وفائی مر این وفاجو را
به صدق دعوت در قحط سال جود و سخا
محل صدق و وفائی مر این دعاگو را
ز کوی لطف و به حکم کرم ز روی جواب
[...]
به زیر طاق دو ابرو ساحرند او را
که کرده اند مسخر عموم اردو را
مرا به خیره ملامت چی می کند بد گوی
چگونه دوست ندارند روی نیکو را
به سیل دیده ی من بنگرید اگر خواهید
[...]
به دست شانه مده زلف عنبرین بو را
به خود دراز مگردان زبان بدگو را
به روی او سخنان درشت خط مزنید
شکسته دل مپسندید رنگ آن رو را
گرفته اوج به نوعی کساد بازاری
[...]
جهان کهنه چو نو کرد عادت و خو را
به قبله ی عربی آورد عجم رو را
شفیع روز قیامت، محمد مرسل
که قبله گاه جهان کرده طاق ابرو را
شهی که کرده ز درویشی و تهیدستی
[...]
بهگلشنیکه دهم عرض شوخی او را
تحیرآینهٔ رنگ میکند بو را
خموشگشتم و اسرار عشق پنهان نیست
کسی چه چارهکند حیرت سخنگو را
سربریدههماینجا چوشمع بیخواباست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.