غزل شمارهٔ ۷۶۴
آستان عشق جولانگاه هر بیباک نیست
هیچکسغیر از جبینآنجا قدمبر خاک نیست
گریهکو، تا عذر غفلت خواهد از ابرکرم
میکشد رحمتتریتا چشم ما نمناک نیست
خاک میباید شدن در معبد تسلیم عشق
گر همه آب است اینجا بیتیمم پاک نیست
ریشگاوی، شرمی ای زاهد ز دندان طمع
شاخ طوبی ریشهدار شانه و مسواک نیست
گردن تسلیم در هر عضو ما آماده است
شمع ایکاشانه را از سر بریدن باک نیست
تهمت وضع تظلم برجنون ما خطاست
صبح پوشیدهست عریانیگریبانچاک نیست
مرکز پرگار اسراری، به ضبط خویش کوش
ورنه تا گردید رنگت گردش افلاک نیست
چشم بر احسانگردون دوختن دیوانگیست
دانهها، هشیار باشید، آسیا دلاک نیست
کامجویان! دست در دامان نومیدی زنید
صید ما صدسالاگر در خونتپد فتراک نیست
غیر مستی هرچه دارد این چمن دردسرت
خوابراحت جز به زیر سایههای تاک نیست
با که بایدگفت بیدل ماجرای آرزو
آنچه دلخواه من است از عالم ادراک نیست
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: بیدل نشر نگاه | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
حمیدرضا نوشته:
دربارهٔ بیتِ :
تهمت وضع تظلم …
اینجا را ببینید:
http://mkkazemi.persianblog.ir/post/669
👆☹