ای لعبت تحیر! نور چه آفتابی
تا غافلی جمالی چون بنگری نقابی
هنگامهٔ خموشت چندین کتاب دارد
یک حرف و صد بیانی یک شخص و صد خطابی
آزادی و تعلق فرصت شمار شوقت
بوی سبک عنانی رنگ گران رکابی
آیینهٔ تعین حکم حباب دارد
از یک عرق محیطی وز یک نفس سرابی
دل معنی غریبی است چشمی گشا و دریاب
یک نقطه واری اما صد دفتر انتخابی
حیرت خیال پیماست عبرت قیامت آراست
اینجا پر و تهی چیست پیمانهٔ حبابی
دانش اگر کمال است فهم خودت محال است
دل غرق انفعال است یونان زیر آبی
افتاده است حیرت در عالم خیالات
فرش بساط وهمی، نی مخملی و خوابی
خواهی به عجز و تسلیم خواهی به ناز و مستی
بر هر چه خواهی افزود صفر عدم حسابی
تدبیر علم و دانش تمهید نارساییست
سر کو تهی نخواهی این رشته بر نتابی
بیدل که داد اینجا آگاهی از تو ما را
ما عالم جنونیم، تو مجلس شرابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و سحروصلتی که در وجود معشوق نهفته است اشاره میکند. او به «لعبت تحیر نور» خطاب میکند و میگوید که تا زمانی که غافل هستی، جمال او مانند نقاب است. شاعر بر این باور است که در دنیای سکوت، اندیشهها و دانشهای فراوانی وجود دارد، اما یک حقیقت بیشتر از دیگر مطلق است.
شاعر به آزادی و تعلق اشاره میکند و به اهمیت احساسات و عشق تأکید دارد. همچنین از مفهوم حباب و نقاط بینهایتی که به یکدیگر پیوند دارند سخن میگوید. این قسمتها نشاندهنده پیچیدگی وجود و ارتباط آن با جهان است.
شاعر به شناخت و فهم اشاره دارد و میگوید که دانش و کمال به راحتی در دسترس نیست. همچنین به حیرت و خیال و عالم تصورات میپردازد و بر این نکته تأکید میکند که شناخت خود همواره دشوار است.
آخرین بخش شعر بر این موضوع تأکید میکند که عالم واقعی و حقیقت به نوعی جنون و شیدایی منتهی میشود و همه اینها در درون شخصی مانند مجلس شرابی جمع شده است که هر کس باید به نوعی به آن بیندیشد.
هوش مصنوعی: ای معشوقهی حیرتانگیز! چه خورشید روشنیای که تو از آن غافلی، زیرا وقتی به زیباییات مینگرم، همچون پردهای است که بر چهرهات افتاده است.
هوش مصنوعی: دلایل سکوت تو آنقدر عمیق و گوناگون است که به اندازه چندین کتاب ارزش دارد. یک کلمهی تو میتواند معانی زیادی را منتقل کند و هر فرد میتواند به شیوههای مختلفی به آن پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: این بیت به احساس آزادی و وابستگی اشاره دارد و تأکید میکند که باید این احساسات را گرامی بداریم. همچنین به زندگی شاداب و خالی از قید و بند اشاره میکند که میتواند به انسان احساس سبکی و سرزندگی بدهد. در اینجا نمادهایی از رنگ و حرکت، به زندگی و احساسات عمیق انسانی پیوند خوردهاند.
هوش مصنوعی: آیینهای که به واقعیتها و ویژگیهای عینی شکل میبخشد، مانند حبابی است که به خاطر تأثیرات محیطی و نفسی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: دل مفهومی عمیق و پیچیده دارد؛ به مانند چشمی که به دنیا مینگرد و تماشای آن را ممکن میسازد. اگرچه ممکن است از نظر ظاهری تنها یک نقطه به نظر برسد، اما در واقع، انتخابهای بسیاری را در خود جای داده و دنیایی پهناور از احساسات و تجربیات را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی پدیدههای عجیب و انسانی میپردازد و از تردید و شگفتی ناشی از زندگی و روحیات انسان سخن میگوید. در آن به تضادهای موجود در زندگی اشاره شده که مانند حبابی در حال شکلگیری و اضمحلال است. در واقع، زندگی و دنیا مانند پیمانهای حبابی هستند که به زودی خالی میشوند و این حالت، گویای ناپایداری و زودگذر بودن زندگی است. شعری عمیق که انسان را به تأمل در امر هستی و آیندهاش وامیدارد.
هوش مصنوعی: اگر علم و دانش به کمال برسد، فهم و درک خودت ممکن نیست، چون دل در حالت انفعال و بیحرکتی قرار دارد، و این وضعیت به نوعی همچون یونانیان زیر آب است.
هوش مصنوعی: در دنیای خیالات و خوابها، حیرتی عمیق به وجود آمده است. فرشی که زیر پای من است، از وهم و خیال بافته شده و نیی که دارم، نه از مخمل بلکه از خواب و خیال است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی با ناتوانی و تسلیم شدن ادامه دهی یا با ناز و خوشحالی زندگی کنی، در نهایت هر چیزی که بخواهی به حالت عدم و بیارزشی تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: تدبیر و آگاهی میتواند مشکلات را کاهش دهد، اما اگر به درستی به کار گرفته نشود، از به ثمر رسیدن نتیجهای خوب، ناامید خواهی شد.
هوش مصنوعی: ای بیدل، تو که در اینجا ما را از حالم باخبر کردی، ما در عالم دیوانگی زندگی میکنیم و تو در محفل شرابخواری هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی
دریاب کار عشرت گر مرد کار آبی
زان پیش کز دو رنگی عالم خراب گردد
ساقی برات ما ران بر عالم خرابی
گفتی من آفتابم بر رخنه بیش تابم
[...]
ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی
هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی
در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی
در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی
بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی
[...]
رویی، چگونه رویی؟ رویی چو آفتاب
زلفی، چگونه زلفی؟ هر حلقه یی و تابی
هر پرتوی ز رویت، در چشم عقل نوری
هر حلقه یی ز زلفت، در حلق جان طنابی
گر عکس عارض تو، بر صحن عالم افتد
[...]
بوی کباب داری تو نیز دل کبابی
در تو هر آنچ گم شد در ماش بازیابی
زین سر چو زنده باشی تو سرفکنده باشی
خود را چو بنده باشی ما را دگر نیابی
ای خواجه ترک ره کن ما را حدیث شه کن
[...]
ای صورت خیالت در پیش من شرابی
وی پرتو جمالت در چشمم آفتابی
از چشم پرخمارت در مغزِ من بخاری
وز زلفِ تابدارت در جانم اضطرابی
شبهای تا به روزم از دیده رفته سیلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.