گنجور

 
بیدل دهلوی

ای لعبت تحیر! نور چه آفتابی

تا غافلی جمالی چون بنگری نقابی

هنگامهٔ خموشت چندین کتاب دارد

یک حرف و صد بیانی یک شخص و صد خطابی

آزادی و تعلق فرصت شمار شوقت

بوی سبک عنانی رنگ‌ گران رکابی

آیینهٔ تعین حکم حباب دارد

از یک عرق محیطی وز یک نفس سرابی

دل معنی غریبی است چشمی ‌گشا و دریاب

یک نقطه واری اما صد دفتر انتخابی

حیرت خیال پیماست عبرت قیامت آراست

اینجا پر و تهی چیست پیمانهٔ حبابی

دانش اگر کمال است فهم خودت محال است

دل غرق انفعال است یونان زیر آبی

افتاده است حیرت در عالم خیالات

فرش بساط وهمی‌، نی مخملی و خوابی

خواهی به عجز و تسلیم خواهی به ناز و مستی

بر هر چه خواهی افزود صفر عدم حسابی

تدبیر علم و دانش تمهید نارساییست

سر کو تهی نخواهی این رشته بر نتابی

بیدل‌ که داد اینجا آگاهی از تو ما را

ما عالم جنونیم‌، تو مجلس شرابی

 
 
 
خاقانی

بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی

دریاب کار عشرت گر مرد کار آبی

زان پیش کز دو رنگی عالم خراب گردد

ساقی برات ما ران بر عالم خرابی

گفتی من آفتابم بر رخنه بیش تابم

[...]

عطار

ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی

هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی

در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی

در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی

بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

رویی، چگونه رویی؟ رویی چو آفتاب

زلفی، چگونه زلفی؟ هر حلقه یی و تابی

هر پرتوی ز رویت، در چشم عقل نوری

هر حلقه یی ز زلفت، در حلق جان طنابی

گر عکس عارض تو، بر صحن عالم افتد

[...]

مولانا

بوی کباب داری تو نیز دل کبابی

در تو هر آنچ گم شد در ماش بازیابی

زین سر چو زنده باشی تو سرفکنده باشی

خود را چو بنده باشی ما را دگر نیابی

ای خواجه ترک ره کن ما را حدیث شه کن

[...]

حکیم نزاری

ای صورت خیالت در پیش من شرابی

وی پرتو جمالت در چشمم آفتابی

از چشم پرخمارت در مغزِ من بخاری

وز زلفِ تاب‌دارت در جانم اضطرابی

شب‌های تا به روزم از دیده رفته سیلی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه