گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

گذشتگان‌که ز تشویش ما و من رستند

مقیم عالم نازند هر کجا هستند

چو اشک شمع شرر مشربان آزادی

ز چشم خویش چکیدند اگرگهر بستند

همین نه نالهٔ ما خون شد از نزاکت یأس

کدام رشته‌کزین پیچ و تاب نگسستند

عنان‌کشان هوس صنعت نظر دارند

خدنگ صید جهانند تا ز خود جستند

به عاشقان همه‌گر منصب‌گهر بخشی

همان به عرض چکیدن چو اشک تردستند

نکرده‌اند زیان محرمان سودایت

اگر ز خویش‌گسستند باکه پیوستند

چه جلوه‌ای که چو شبنم هواییان گلت

شدند آب و غبار نگاه نشکستند

ز ساز عافیت خاک می‌رسد آواز

که ساکنان ادبگاه نیستی‌، هستند

کدام موج ندامت خروش طاقت نیست

شکستگان همه آواز سودن دستند

در این زمانه سخن محو یأس شد بیدل

دمید عقدهٔ دل معنیی‌که می‌بستند

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سعدی

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند

جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند

حریف مجلس ما خود همیشه دل می‌برد

علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند

کسان که در رمضان چنگ می‌شکستندی

[...]

جهان ملک خاتون

چو زلف خویش چرا عهد یار بشکستند

چرا به تیغ جفا جان خستگان خستند

ز محنت شب هجران و اشتیاق وصال

به چشم حسرت ما راه خواب دربستند

قسم به روی چو خورشید تو که هشیاران

[...]

نظیری نیشابوری

به هوش سیر چمن کن که شاهدان مستند

قرابه بر سر ابر بهار بشکستند

چمن پیاله کش است و صبا قدح پیمای

معاشران صبوحی ز خواب برجستند

به زیر خرقه نهان باده می خورد صوفی

[...]

عرفی

ز فتنه ای دل و جانم به ناله بر دستند

که ناز و عشوه ز تاثیر صحبتش مستند

چگونه می به میان آورم در این مجلس

که باده حوصله سوز است و جمله بد مستند

کدام بزم بچیدم که تنگ حوصله گان

[...]

صائب تبریزی

فسردگان که طلسم وجود نشکستند

ازین چه سود که چون کف به بحر پیوستند

ز جوش بی‌خبری کرده‌ایم خود را گم

وگرنه توشهٔ ما بر میان ما بستند

چه باده شوق تو در ساغر شهیدان ریخت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه