چار ماه است که مهمل شده کار بلدی
آخر این قوم ندادند قرار بلدی
گشته از غصه و غم زرد عذار بلدی
خفته در خاک عدم جسم نزار بلدی
نرود فاتحه خوانی به مزار بلدی
آه و صد آه براین حالت زار بلدی
نه به مشهد بلدی ماند و نه در ری بلدی
ما ندانیم که آباد شود کی بلدی
گشته از بی کفنی لاشهٔ لاشی بلدی
بلدی ای بلدی ای بلدی ای بلدی
عالمی گشته کنون نوحه شعار بلدی
آه و صد آه براین حالت زار بلدی
بلدی طفلک خوشخوی و خوش اندامی بود
بچهٔ خوش سخن و شوخ دلارامی بود
منفصل شد ز جهالت چه بد ایامی بود
بلدی کاش اقل همسر مادامی بود
تاکه بودند جهان یکسره یار بلدی
آه و صد آه براین حالت زار بلدی
بلدی کاش بدی پهلوی قونسولخانه
تا ز یاران موافق نشدی بیگانه
حضراتش ننمودند تهی پیمانه
نشدی از غرض چند نفر ویرانه
تهی از خویش نکردند کنار بلدی
آه و صد آه براین حالت زار بلدی
یا اقلا بلدی حوزه لاتاری بود
واندر آنجا صنم شوخ وفاداری بود
یا در آن دخلکی و گرمی بازاری بود
یا در آنجا دو نخود لاسکی وتاری بود
تا پریشان نشدی طرهٔ تار بلدی
آه و صد آه براین حالت زار بلدی
بلدی را بشکستند کمر ، وای هوار
دگر از او نگرفتند خبر، وای هوار
خون مسکین بلدی گشت هدر وای هوار
آه تاکی بخورم خون جگر وای هوار
که جگرخون شود از قلب فکار بلدی
آه و صد آه براین حالت زار بلدی
آن جنابی که معین بود و ظهیرمن وتو
بلدی جان زچه شد خصم شریرمن وتو
گوش او از چه نشدکر، ز نفیر من وتو
بو که نفرین کندش مادر پیر من و تو
تا بداندکه چه کرده است به کار بلدی
آه و صد آه براین حالت زار بلدی
هر شب و روز به بدخواه تو نفرین گویم
گاه از آن گفنم بیپرده گه از این گویم
هرچه گوبم ز وطنخواهی و آئین گویم
بلدی جان تو دعاکن که من آمین گویم
نیست باد آنکه بهم ریخت مدار بلدی
آه و صد آه براین حالت زار بلدی
بلدی گشته عرقریز و خجل ای وکلا
خلق را از غم او خون شده دل ای وکلا
چند باشید چنین مهمل و ول ای وکلا
پایها تا به کمر مانده به گل ای وکلا
همتی زانکه به گل مانده حمار بلدی
آه و صد آه بر این حالت زار بلدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان غم و اندوه شاعر از حال و روز شهری به نام بلدی میپردازد که در وضعیت نابسامانی قرار گرفته است. شاعر از بیکسی، غم و آلام مردم این شهر سخن میگوید و به فقدان سامان و گرمی روابط انسانی اشاره میکند. او از ویرانی و بیکفنی بلدی شکایت کرده و حسرت روزهای خوب را میخورد. شاعر به یاد کسی میافتد که در بلدی بوده و حالا او را فراموش کردهاند. در نهایت، او از وکلا و مسئولان میخواهد که به اوضاع رسیدگی کنند و به حال زار مردم بلدی توجه کنند. احساسات مختلفی از جمله حسرت، ناله و مظلومیت در این شعر به وضوح احساس میشود.
هوش مصنوعی: چهار ماه است که کار بلد شده، بیثمر مانده و این قوم آرامش را به او ندادند.
هوش مصنوعی: چهرهات از غصه و اندوه زرد شده است، و تو که در خاک ناپدید شدهای، بدنی نحیف و بیجان داری.
هوش مصنوعی: این جمله به بیان احساس تأسف و افسوس درباره وضعیتی ناگوار میپردازد. به طوری که کسی به یاد و ارادت به فردی که در قید حیات نیست، به سر قبر او نمیرود و این موضوع در دل فرد باعث اندوه و حسرت فراوان میشود. به نوعی بیانگر تلخی و دشواری از دست دادن شخصی با ارزش است که حالا در وضعیتی ناراحتکننده قرار دارد.
هوش مصنوعی: نه در مشهد میمانی و نه در ری. ما نمیدانیم کِی اینجا آباد خواهد شد.
هوش مصنوعی: از کمبود کفن، بدن یک مرده به حال بیپناهی افتاده و تو به خوبی همه چیز را میدانی، تو که صاحب دانش و آگاهی هستی.
هوش مصنوعی: دنیا پر از ناله و فریاد شده و هرجا که میروی، آوای غم و اندوه به گوش میرسد. همه جا این حال فروانی و درد را به وضوح حس میکنی.
هوش مصنوعی: کودکی با رفتار خوب و اندام زیبا بود، با زبان دلنشین و شوخ طبعی دلربا.
هوش مصنوعی: آدم از جهل و نادانی جدا شد و چه روزگار بدی بود. ای کاش حداقل همسری دائمی داشت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیا فقط دوستان گناهکار وجود دارند، آه و نالهای به خاطر این حالت دردناک وجود دارد.
هوش مصنوعی: کاش میدانستی که نزدیک کنسولخانه باشی تا از دوستانت دور نیفتی و بیگانه نشوی.
هوش مصنوعی: افراد مهم به خاطر منافع خود، پیمانهای که پر از قصد و نیتهای خوب نیست را تهی نکردند و از نظرشان منظور چند نفر در تنگنا قرار گرفتن است.
هوش مصنوعی: افرادی که به زادگاه خود برنگشتند، در حسرت و اندوه عمیق به حال آنجا و وضعیت بدی که در آن هستند، آه و ناله میکنند.
هوش مصنوعی: شاید حداقل به زادگاه خود برگردم، جایی که معشوقهای زیبا و وفادار هست.
هوش مصنوعی: در آنجا یا در حال خرید و فروش بودم یا در کنار کسی در حال گپ زدن و گفتگو بودم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دلشورهای ندارید، میتوانید به خوبی موهای خود را بافته و مرتب کنید؛ اما وقتی در چنین وضعیتی قرار میگیرید، باید آه و نالههای زیادی برای این حال ناراحتکنندهتان بزنید.
هوش مصنوعی: کمر یک فرد قوی و قدرتمند را شکستند و دیگر هیچ خبری از او به دست نیامد. چه فاجعهای!
هوش مصنوعی: خون این بیچاره به هدر رفت و ای وای، چه فریادی! تا کی باید به خاطر درد و رنج دل خودم گریه کنم و احساس ناراحتی کنم؟ ای وای!
هوش مصنوعی: کسی که از درد و غم دلش میسوزد، خوب میداند که چه حسی دارد و برای این وضعیت غمانگیز خود بارها آه و ناله کرده است.
هوش مصنوعی: آن شخصی که برای ما مشخص و حمایتگر بود، چرا حالا تبدیل به دشمنی بدخواه و خصم شده است؟
هوش مصنوعی: گوش او چرا به صداهای ما توجه نکرده است؟ به خاطر آنکه مادر پیر ما ممکن است او را نفرین کند.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم آن است که فردی در حال حسرت و اندوه به پیآمدهای کارهای خود میاندیشد. او از وضعیت ناگوارش آگاه است و آه و نالهاش، نشاندهندهی درد و ندامتش است. در واقع، او احساس میکند که به خوبی از وضعیت سختی که برای خود ایجاد کرده، باخبر است و این اندوه او را آزار میدهد.
هوش مصنوعی: هر شب و روز برای دشمن تو بد میگویم؛ گاهی بدون پرده و صراحت میگویم و گاهی با احتیاط.
هوش مصنوعی: هرچقدر درباره عشق به وطن و اصول آن صحبت کنم، تو باید برای من دعا کنی که من هم بر این دعا صحه بگذارم.
هوش مصنوعی: باد (نسیم) نیست که بخواهد بگرداند مدار زندگی را. ای کاش میدانستی که چقدر برای این وضعیت دردناک و اسفناک آه و ناله میزنم.
هوش مصنوعی: ای وکلا، تو غرق در عرق و شرم هستی، مردم به خاطر غم او دلشان خونین شده است.
هوش مصنوعی: چرا اینقدر بیهدف و بیبرنامهاید؟ ای وکلا، پایتان تا کمر در گل گیر کرده و به جلو نمیروید.
هوش مصنوعی: آری، همتی فراتر از آنکه به یک گل آویزان بماند، تنها آه و نالهای است بر این وضعیت نامناسب و رنجآور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.