انگور شد آبستن هان ای بچهٔ حور
برخیز و به گهواره فکن بچهٔ انگور
چندانش مهل کز دم دی گردد رنجور
کامد دی و افسرد دم ماه و دم هور
برکرد سیه ابر، سر ازکوه نشابور
واراست ز خوارزم سپه تا در بلغار
در هر باغ از برف و شاقی و نقیبی است
بر هر شاخ از زاغ خروشی و نعیبی است
شمشاد حبیبی و سیه زاغ رقیبی است
وز برف شبانه به سر سرو نصیبی است
گوئی بهصف بار ملکزاده خطیبی است
دستار فرو برده به کافور و به زنگار
آن سودهٔ سیم است که در دست نسیمست
وان کوه، بیندوده بدان سودهٔ سیم است
خورشید به میغ اندر چون روی سقیم است
یا در بن دربا ید بیضای کلیم است
وان شاخهٔ بید ای عجبی سخت کریم است
کافشاند چون دست ملک درهم و دینار
زین پیش چو عمال خزان باز رسیدند
وان خیمهٔ زربفت خزان باز کشیدند
دهقان پسران هر سو در باغ دویدند
جز از بچگان در وی جنبنده ندیدند
خندان بدویدند وگلوشان ببریدند
بی هیچ عفو جستن، بی هیچ ستغفار
چون یافت کدیور گنه بچه گکان را
بربست به زنجیر دوگان را و سه گان را
وانگه به درون درشد و دید آن همگان را
وز آن همه گان پاک بپرداخت مکان را
وان جمله بیاورد و بینباشت دکان را
تا زانهمه یک روز بیفروزد بازار
بنهاد پس آن دخترکان را به سبد بر
برد آنهمه را تفت سوی خانهٔ خود بر
قومی دید آبست به پنجاه و به صد بر
مسکین به غلط رفت و گمان برد به بدبر
دست و سرشان کوفت به پنجاه لگد بر
چندان که ز تنشان خوی و خون رفت به یکبار
وانگاه نگه کرد بدان حال تبهشان
زان کرده پشیمان شد و بخشود گنهشان
وآورد ز چرخشت سوی خفتنگهشان
بر روی فرو بست ز هر بیهده رهشان
میداشت نهان زیدر تا یک دو سه مهشان
چندان که برند از یاد آن محنت و تیمار
چون ماه چهارم شد، یک روز نهفته
بشتافت بدانجا که بدند آنان خفته
تا پرسد و جوید که چه بوده است و چه رفته
جوید خبر زان گره خستهٔ تفته
جز انجم رخشنده و گلهای شکفته
هرچند فزون جست او کمتر دید آثار
چون دید بدان بلعجبی گفت به ناگاه
صد سبحانالله و دوصد سبحانالله
این جمله کیانند بدین آب و بدین جاه
نی خورشید اینجای فراز آمده نی ماه
نی روز گشادم رخ اینان نه شبانگاه
این فرخی و خوبی کی گشت پدیدار
اینانند آنان که دو سه ماه ازین پیش
آوردمشان از رز زی مصطبهٔ خویش
وانگه به لگد کردم پشت و برشان ریش
چونان بنهادمشان یک روز کم و بیش
پس اینجای افکندمشان بیکس و بیخویش
بیهیچ رعایتگر و بیهیچ پرستار
امروز به صد عزت و تمکینند اینان
با دیگر رسم و دگر آئینند اینان
دلبند خوش و نغز و نگارینند اینان
گوئی مگر از خلخ و از چینند اینان
یا مهر و مه و زهره و پروینند اینان
یا خود مگر این خانه سپهریست پُر انوار
دهقان سپس ازکوشش و فریاد و هیاهو
پیش آرد مینائی پاکیزه چو مینو
برگیرد از آن بادهٔ نغز خوش نیکو
کز لاله ستدگونه و از مشگ ستد بو
پاکیزه و گلگون چو رخ یار نکو رو
فرخنده و روشن چو دل شاه نکوکار
نک آذرماه است و می حمری باید
بر شعر بهاری سمنبری باید
شاهان را آزادگی و حری باید
قطران شدم اینک ز تو بونصری باید
با گفتهٔ من گفت منوچهری باید
تا هر دو برآیند به یک مایه و مقدار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف یکی از منظرههای بهاری میپردازد که در آن انگور به دنیا آمده و زیباییهای طبیعت به تصویر کشیده میشود. از آمدن بهار و شکوفایی گلها در باغها صحبت میکند و همزمان از به یادآوری درد و رنجهایی که در گذشته وجود داشته، سخن میگوید. شاعر از تغییراتی که در طبیعت و موجودات رخ داده، تعجب میکند و به زیباییهای زندگی توجه ویژهای دارد. او در پایان با اشاره به ارزشهای عشق، دوستی و آزادی به وصف میپردازد و از ضرورت شادی و سرزندگی در زندگی سخن میگوید. این شعر به خوبی احساسات متناقض بین رنج و خوشی، تغییرات طبیعت و زیباییهای زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: انگور آماده میشود تا به میوه تبدیل شود. ای فرزند زیبا، بیدار شو و بچهی انگور را در گهوارهاش بگذار.
هوش مصنوعی: به او فرصت بده تا از روز سخت و رنجآور دی، بهبود یابد، چرا که روز دی به پایان رسیده و ماه و خورشید نیز در حال ظهور هستند.
هوش مصنوعی: ابرهای تیره کنار رفتهاند و سرزمین نشابور نمایان شده است. سپاه از خوارزم حرکت کرده و تا بلغار پیش میرود.
هوش مصنوعی: در هر باغی نشانههایی از سختی و خستگی وجود دارد و در هر شاخهای صدای زاغ نشاندهندهای از مشکلات و ناراحتیهاست.
هوش مصنوعی: درخت شمشاد نماد دوست و یار است، در حالی که زاغ سیاه نماینده رقیب و حسود است. برف شبانه بر روی سرو، نشانهای از نعمت و زیبایی است که به آن رسیده است.
هوش مصنوعی: گویی در صف، سخنوری از نجبای کشور ایستاده است که دستار خود را به بوی خوش کافور و زنگار آغشته کرده.
هوش مصنوعی: آنچه در دستان نسیم است، تکهای از نقره است و آن کوه، در واقع به همان تکه نقره که در دست نسیم است، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: خورشید در ابر مانند چهرهای بیمار است یا در عمق دریا، میتوان به شکل تخم مرغی موسی دلالت کرد.
هوش مصنوعی: این شعری به زیبایی ویژگیهای خاص درخت بید را توصیف میکند. درخت بید مانند دستی از جنس طلا و جواهرات است که به زمین سایه میافکند و برکت میدهد. این توصیف نشاندهندهی عظمت و زیبایی طبیعی درخت بید و تأثیر مثبت آن بر محیط اطرافش میباشد.
هوش مصنوعی: پس از مدتی که بهار و زیباییها در حال تداوم بود، ناگهان نشانههای زمستان و سرما دوباره به چشم آمدند و پردههای زربفت و زیبا که نماد زیبایی بهار بودند، دوباره به عقب کشیده شدند.
هوش مصنوعی: کشاورز فرزندانش را در باغ به هر سو فرستاد و جز جوانهها و بچهگیاهان، در آنجا هیچ جنبندهای ندید.
هوش مصنوعی: آنها با خنده و شادمانی به سوی او دویدند و بدون هیچگونه عذرخواهی و بخششی، گلویشان را بریدند.
هوش مصنوعی: وقتی کدیور متوجه شد که بچهها خطا کردهاند، آنها را به زنجیر بست.
هوش مصنوعی: سپس به داخل رفت و همه را دید و از آن همه، مکان را پاک و خالی کرد.
هوش مصنوعی: او تمام کالاها را به دکان آورد تا در یک روز بازار را رونق دهد و همه چیز را بفروشد.
هوش مصنوعی: او آن دختران را در سبد گذاشت و همه را به سمت خانهاش برد.
هوش مصنوعی: گروهی مشاهده کردند که زنی حامله است و تصور کردند که این زن در وضعیتی بد قرار دارد و به او کمک کردند. اما با توجه به ظاهر او، اشتباه برداشت کردند و فکر کردند که او نیازمند است.
هوش مصنوعی: دستها و سرهایشان را پنجاه لگد زدند تا جایی که تمام خون و زندگیشان در یک لحظه از بدنشان خارج شد.
هوش مصنوعی: سپس به وضعیت خراب آنها نگاه کرد و از کار آنها پشیمان شد و گناهانشان را بخشید.
هوش مصنوعی: او از چرخش خود به سمت خوابگاهشان آمد و روی خود را به خاطر بیهودهگیها و راههای بیهدفشان بست.
هوش مصنوعی: او به طور پنهانی رازی را در دل خود نگه میداشت تا زمانی که مهتاب چند شبانهروز بگذرد و آن مشکلات و رنجها از یادش برود.
هوش مصنوعی: زمانی که ماه چهارم فرا رسید، روزی پنهانی به آنجا رفت که آنها خواب بودند.
هوش مصنوعی: شاید او بخواهد بپرسد که چه اتفاقی افتاده و در پی کسب اطلاعاتی دربارهی آن مشکل و گرهای که به شدت آزار دهنده بوده، باشد.
هوش مصنوعی: به جز ستارههای درخشان و گلهای زیبا، هرچند چیزهای زیاد دیگری وجود دارند، او کمتر نشانههایی از آنها را میبیند.
هوش مصنوعی: وقتی به آن شگفتی نگاه کرد، ناگهان گفت: صد بار چه شگفتانگیز و دوصد بار چه شگفتانگیز!
هوش مصنوعی: این جمله از یک شخصیت مشهور در تاریخ و ادبیات فارسی نوشته شده است. در اینجا به این معناست که افرادی که در این مکان و در این موقعیت هستند، در واقع به مقام و مرتبهای رسیدند که نه خورشید و نه ماه در آنجا دیده نمیشوند، و به نوعی وجودشان در آنجا از نور و روشنایی زیاد است. به عبارت دیگر، این افراد به حدی از شکوه و عظمت رسیدهاند که دیگر قدرتهای طبیعی مانند خورشید و ماه هم در سایه آنها قرار دارند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زیبایی و خوشی این افراد در روز نمایان میشود، نه تنها در شب. به عبارت دیگر، در روز روشنایی و خوبی آنها به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: اینها همان افرادی هستند که چند ماه پیش آنها را از باغ زیبا و سرسبز خود به اینجا آوردم.
هوش مصنوعی: سپس به آنها لگد زدم و از پشت به آنها ضربه زدم، مانند این که در یک روز کم و بیش، آنها را سر جایشان گذاشتم.
هوش مصنوعی: پس اینجا آنها را به حال خود رها کردم، بیکسی و بیحامی، بدون هیچگونه مراقبت و پشتیبانی.
هوش مصنوعی: امروز این افراد با شکوه و احترام زیادی زندگی میکنند و شیوه و رفتارشان با گذشته متفاوت است.
هوش مصنوعی: این افراد بسیار زیبا و خوشروی به نظر میرسند، گویی که از مناطق خاص و مشهور مثل خلخ یا چین آمدهاند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ستارهها و سیارههایی مثل خورشید، ماه، زهره و پروین در آسمان زیبا و پرنور هستند. انگار این آسمان، خانهای است که مملو از نور و روشنی است.
هوش مصنوعی: کشاورز پس از تلاش و سر و صدا، شرابی ناب و خالص را به نمایش میگذارد که همچون بهشت زیبا و دلانگیز است.
هوش مصنوعی: از آن شراب لذیذ و خوشبو بنوش که همچون لاله رنگی زیبا دارد و از مشک نیز عطر دلپذیری میگیرد.
هوش مصنوعی: چهرهای پاک و گلگون مانند چهره محبوب و زیبای کسی، شاداب و روشن مثل دل پادشاهی که از کارهای نیک برخوردار است.
هوش مصنوعی: ماه آذر فرارسیده و باید با نوشیدن می، به سراغ شعرهای بهاری برویم و از زیباییهای آن بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: پادشاهان باید آزادمنش و بزرگوار باشند. اکنون من مانند بونصر باید از تو الهام بگیرم و به این ویژگیها دست یابم.
هوش مصنوعی: با سخن من باید به توافق برسیم تا هر دو به یک سطح و اندازهای دست یابیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.