گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

جمهوری -‌ایران چو بود عزت احرار

سردار سپه مایهٔ -‌حیثیت احرار

ننگ‌است - که‌ننگین شود این نیت احرار

این‌صحبت‌اصلاح‌وطن‌نیست که‌جنگست

ازکار قشون - کشور ایران شده گلزار

حال خوش -‌ایران شده مشهور در اقطار

از ما چه توقع -‌به قبال صف قاجار

کاین فرقه برین گله شبان نیست پلنگست

بی‌علمی و -‌افلاس دل ما بخراشد

آوازهٔ - دین مانع اصلاح نباشد

جمهوری ایران -‌سر دین را نتراشد

این‌حرف درین مملکت امروز جفنگست

اموال تو -‌یک دستهٔ مستخدم دربار

برده‌است به یغما وتو-‌یی غافل ازین کار

خوابی -‌وتو را هست شب وروز نگهدار

آن کس که‌پی‌حفظ‌تو دستش‌به‌تفنگ است

آزادی و -‌اصلاح بود لازم و واجب

مشروطیت -‌از ما نکند دفع معایب

افتاده به زحمت -‌وطن ازکید اجانب

این گوهر پر شعشعه درکام نهنگ است

در پردهٔ -‌شور است سرود جلی ما

جمهوری -‌ما دفع کند تنبلی ما

کوبد در شاهی -‌قجر از مهملی ما

ما بی‌خبر و دشمن طماع زرنگ است

تا تعزیهٔ -‌آل قجر هست و تک و دو

گردان بود -‌این تعزیه‌های کهن و نو

آن هوچی بی‌دین -‌زره دین فکند هو

این قافله تا حشر درین بادیه لنگ است

افسانهٔ -‌تلخی است بگیرید ز من یاد

جمهوری -‌ما با بچه‌بازی عقب افتاد

ما ملت کودک -‌شده بیهوده از آن شاد

عیناً مثل ملعبهٔ شهر فرنگ است

درکیسهٔ - احرار بود نقد حقایق

ناهید بود -‌بهر وطن عاشق صادق

لعل و زر و سیم -‌است بر خصم منافق

زین رو کلماتش همگی رنگ به رنگ است