هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس درد و غم عمیق شاعر است. او از تنهایی و بیهمزبان بودنش شکایت دارد و غم را به عنوان تنها همدمش میشناسد. شاعر به غم خود احترامی میگذارد و به آن به چشم یک همراه نگاه میکند، حتی زمانی که احساس تنهایی میکند.
روفیا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۹ نوشته:
بلی کیوان گرامی معنای مهله را به درستی بیان کردید، هرچند مولانا که لر نبود نیز از این واژه استفاده کرده بود : صلح کن با این پدر عاقی بهل تا که فرش زر نماید آب و گل یعنی عاق شدن را بگذار و به عبارت خودمانی بیخیال عاق شدن شو!
گمنام در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۳۰ نوشته:
روفیای گرامی، مصدر هشتن ( هلیدن) را هنوز کرمانیان صرف میکنند همانند بسیاری فعل های کهن دیگر مانند تمباندن ، خراب کردن ، و تمبیدن خراب شدن و واژه ای زیبا و باب دل شما و دکتر کیخا "" تو تمب ، تو تم ""از درون تمبیدن ،خراب شدن برای "افسردگی های درون زا" . واین نه تنها در درون آدمیان که درون کاریزهای کهن نیز رخ میدهد، تو تم میکنند واز آب دادن باز می مانند. باری؛ بهل ! بگذار ( بل )، نملم ( نمی هلم ، نمی گذارم) و کرمانیان البته لر نیستند و به گمانم شیخ هم در بیتی منسوب به او: چو ....اندر شکم پیچد فرو هل !! که باد اندر شکم باری است بر دل . ببخشایید نقل کفر هم کفر نیست.
روفیا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۷ نوشته:
بسیار خوب! "توتمب" را خوب آمدید! چیزی مانند فروپاشی است، نوعی پاشیدن است که با پخش و پلا شدن همراه است و نوعی پاشیدن به درون صورت میگیرد در مورد سازه های استوانه ای مانند کاریز و دیگر سازه های میان تهی! و این همان فروپاشی است! راستی مستندی به یاد ماندنی درباره کاریزهای ایران در برنامه آپارات دیدم و چیزی شبیه به توتمبیدن کاریز را به یاد می آورم. این "بل" که فرمودید در مازندرانی نیز به کار می رود و گاه به معنای let me است "بل بورم" یعنی let me go، بگذار تا بروم! ولی "بل اونجه" یعنی put there، بگذار آنجا! درست مانند "گذاشتن" پارسی که هر دو معنای put و let را می تواند داشته باشد.
گمنام در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۵۱ نوشته:
بسیار خوب! هشتن را کرمانیان نیز به هر دو مانا به کار می برند یادش گرامی که می خواند: " فاتلو بل بمیرم به غم تو اسیرم و...... " ودریغا مرد بی اجازه فاتلو ( فاطمه) کشتندش ، دژخیمان ، جوان بود ، بی گناه و فاتلو داغدار ، سیه پوش.
نادر.. در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۳ نوشته:
مرحبا غم.. بغل گیرم به شبها زانوی غم فشارد گردنم را بازوی غم به صحرای دل ناشادم ای دوست سراسر موج خون از جادوی غم! *** دریغ از وصل مو آزرم داری ز صحبت با محِبت شرم داری بنالم تا سحر باشد که بینم نگاهی از محَبت گرم داری *** اگر دردیست بی درمان، غم یار رهِ وصلیست بی هجران، غم یار خوشا بلبل به خون از خنجر خار کلید گنج بی پایان، غم یار..
معین گلابی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۳ نوشته:
درود . " هَشْتَنْ " در قمشه (شهرضا) ی اصفهان هم هنوز کاربرد دارد . کتابا هشتم تو طاخچه=کتاب را گذاشتم تو طاقچه فلونی هشت بِچِش بِرِد جنگ=فلانی گذاشت بچه اش به جنگ بره و در مثنویِ محلیِ دیگر از "پریش قمشه ای" که با ردیف "چه هشته بود؟ " می باشد : تو کا تمباکو نداشتی ، آتیشود چه "هشته" بود؟! سگه تو حالی خودوش بود ، کیش کیشود چه "هشته" بود؟!
مصباح الشریعة ـ فیما نسبه الی الإمام الصادق علیه السلام ـ : الحُزنُ مِن شِعارِ العارِفینَ ، لکَثْرَةِ وارِداتِ الغَیبِ علی سَرائرهِم ، و طُولِ مُباهاتِهِم تَحتَ سِتْرِ الکِبْریاءِ ··· و لَو حُجِبَ الحُزنُ عن قُلوبِ العارِفینَ ساعةً لاسْتَغاثُوا ، و لَو وُضِعَ فی قُلوبِ غَیرِهِم لاسْتَنْکَروهُ .حدیث مصباح الشریعة ـ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است ـ : حزن [همچون جامه زیرین ]همواره با عارفان است؛ به سبب کثرت واردات غیبی بر دلهایشان، و افتخار بسیارشان بر زیر پوشش کبریا بودن ··· اگر اندوه، لحظه ای از دلهای عارفان کنار رود، دست به استغاثه بر می دارند و اگر در دلهای دیگران نهاده شود، آن را خوش ندارند .
حمید در ۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۵۱ نوشته:
با سلام و احترام استاد دادبه در آلبوم سوگ شعر رو اینگونه خوندن : غمم غم بی و همراز غمم غم بغیر از غم ندارم یار و همدم غمم نهله که مو تنها نشینم مریزاد بارکلا مرحبا غم
یوسف شیردلپور در ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۷ نوشته:
وای وای چه ها که نمیکند این دو بیت الماس گونه بابا وچه وجدی میده نوای ملکوتی فرازمینی استاد شجریان بااون لطائف و سوز ماورایی شان از دوستان خواهش مندم که حتما البته جسارتا این اجرای استاد شجریان را گوش کنند تا پی پرند به اوج لذت معنوی یک اثر فاخر و ناب ... واقعا که چه گنجی داریم با این شاعران شهیر ونام آور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس درد و غم عمیق شاعر است. او از تنهایی و بیهمزبان بودنش شکایت دارد و غم را به عنوان تنها همدمش میشناسد. شاعر به غم خود احترامی میگذارد و به آن به چشم یک همراه نگاه میکند، حتی زمانی که احساس تنهایی میکند.
هوش مصنوعی: غم من فقط از بیکسی است و دلم از این غم پر از غصه است. غم من همواره با من است و میتوان گفت که همدم و همراز من شده است.
هوش مصنوعی: غم تو باعث شد که من تنها بمانم، آه چقدر خوشحالم که به تو میاندیشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به پاکی سید فرزند آدم
به نیکی رهنمای خلق عالم
درین محنت سرای شادی و غم
که گاهی ماژ باشد گاه ماتم
چو دانستم که گردندهست عالم
نیاید مرد را بنیاد محکم
پس آن بهتر که ما در وی مقیمیم
شبان و روز با هم مست و خرم
مرا زان چه که چونان گفت ابلیس
[...]
مبارک باد و میمون باد و خرم
همایون خلعت سلطان عالم
بلی خود خلعت سلطان بهرحال
مبارک باشد و میمون و خرم
ترا بیرون ز تشریف شهنشاه
[...]
مگو ز ارکان پدید آیند مردم
چنان کهارکان پدید آیند از انجم
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.