آه که خصمی نمود، دست به غارت گشود
شحنهٔ گردون که بود روز و شب اندر کمین
داد بتاراج باد، تازه گلی بس لطیف
کرد نهان زیر خاک، دانه دری بس ثمین
یعنی ازین معرکه، برد دلیری شجاع؛
یعنی از این انجمن، برد امیری امین
آنکه مگر رستمش، بود اسیر کمند؛
آنکه مگر حاتمش بود غلام کمین
آنکه همه روزگار، بود درین مرغزار
گرگ ز بیمش نزار، بره ز عدلش سمین
رفت محمد امین خان و، شد از رفتنش
سینه ی احباب تنگ، خاطر یاران غمین
بر لب جیحون رسید، گریه ی خلق سپهر
پرده ی گردون درید، ناله ی اهل زمین
شد بسرای جنان، همره غلمان و حور
این شده یار از یسار، آن زده صف از یمین
از لحدش سر زند، نکهت مشک و عبیر؛
وز کفنش بر دمد، بوی گل و یاسمین
خامه ی آذر نوشت از پی تاریخ آن:
«باد بهشت برین؛ جای محمد امین»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملک سلطان را یسار و دین یزدان را یمین
طبع او بحر محیط و لفظ او در ثمین
ملک سلطان را یسار و دین یزدان را یمین
طبع او بحر محیط و لفظ او در ثمین
ملک سلطان را یسار و دین یزدان را یمین
[...]
سلموا یاقوم بل صلوا علی الصدر الامین
مصطفی ما جاء الا رحمة للعالمین
سلموا یاقوم بل صلواعلی الصدر الامین
مصطفی ماجاء الا رحمة للعالمین
سلموا یاقوم بل صلواعلی الصدر الامین
[...]
این دعا را باد آمین از لب روح الامین
صد اجابت بهر هر آمین ز رب العالمین
از اساسش زیر کوه قاف دامان زمین
وز ستونش آسمان را تیر در بحر کمان
زینت آغوش دوش رحمه للعالمین
مانده بیغسل و کفن عریان و بیسر زمین
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.