گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آذر بیگدلی

زبان، غمی که بدل داشتم نهان نگذاشت

نهفته بود غمی در دلم، زبان نگذاشت!

بر آستانه اش ار سر گذاشتم چه عجب؟!

بر آستانه ی او سر نمی توان نگذاشت!

علاج حسرت بلبل کند گلی که شکفت

ز گلبنی که بر او زاغی آشیان نگذاشت

در این بهار کشیدم بسوی گلشن رخت

بشوق آنکه گلی بو کنم، خزان نگذاشت

بود هوای تماشای باغی آذر را

که روزگار گلش را بباغبان نگذاشت

 
sunny dark_mode