تو را فلک بمن ایماه مهربان نگذاشت
چراغ کلبه من بودی آسمان نگذاشت
چه از بهار خود آن شاخ گل بگلشن دید
که شد خزان و بر آن مرغی آشیان نگذاشت
تو چون ز غیر شناسی مرا که هرگز فرق
گلی میانه گلچین و باغبان نگذاشت
به تن ، مپرس چُو شمعَم شبِ فراق چه کرد؟
گداز عشق که مغزم در استخوان نگذاشت
به باغِ خویش مَدِه کود هم کنون ، که در آن،
گلی به شاخ گلی غارت خزان نگذاشت
هزار صید بهر سو فکند و حیرانم
که صید افکن من تیر در کمان نگذاشت
منم ز خیل سگان تو و فغان که شبی
بر آستان توام جور پاسبان نگذاشت
فغان که رفت چو شمع از میان و با تو شبی
حدیث سوز تو مشتاق در میان نگذاشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت
که اول از دل مجروح من نشان نگذاشت
ز بیوفایی گل بود مرغ دل آگاه
از آن به گلبن این گلشن آشیان نگذاشت
ز شوق دیدن آن گل، ستم نگر که شدم
[...]
زبان، غمی که بدل داشتم نهان نگذاشت
نهفته بود غمی در دلم، زبان نگذاشت!
بر آستانه اش ار سر گذاشتم چه عجب؟!
بر آستانه ی او سر نمی توان نگذاشت!
علاج حسرت بلبل کند گلی که شکفت
[...]
همین نه در دل من صبر، دلستان نگذاشت
که صبر در دل و آسایشم به جان نگذاشت
مجوی تاب و توان از دلم که خیل غمت
توان و تاب به دلهای ناتوان نگذاشت
فلک گذاشت به هجرم ز وصل یار اگر
[...]
به کوی یار مرا جور آسمان نگذاشت
گذاشت اینکه بمانم به کویش آن نگذاشت
فغان ز بیم خزان داشت بلبل و گلچین
گلی بگلشن تا موسم خزان نگذاشت
نه از هلاک من پیر آن جوان نگذشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.